پرده سینما

چرا «کلاه قرمزی ۹۳» را دوست داریم؟

کاوه قادری

 

 

 

 

 

 

 

 

چرا کلاه قرمزی 93 را دوست داریم؟از معدود برنامه های صدا و سیما است که هنوز حاضرم به تماشایم بنشینم. بارها با خود اندیشیده ام که در میان انبوهی از برنامه های پرهزینه ی صدا و سیما، با وجود تولیدی فقیر که منحصر است در کمترین تعداد دوربین و کمترین نما در هر برداشت و چند عروسک (که شاخص ترین آن ها کلاه قرمزی است که عملا خود کم فروغ بوده و بهانه ای است برای جمع شدن سایر عروسک ها دور یکدیگر) و داستانی ساده و لوکیشنی نسبتا کوچک و بی آلایش و یک آقای مجری و چند عروسک گردان و صداپیشه و نویسنده (که جملگی چندان هم هزینه زا نیستند) راز توفیق کلاه قرمزی 93 در چیست؟ و چگونه در جذب مخاطب، موفق تر از بسیاری از برنامه های پرادعای صدا و سیما عمل کرده است؟ قصد نگارنده در این یادداشت کوتاه، یافتن پاسخی مناسب برای این پرسش ها است. پاسخی که چه بسا امکان دارد تا انتهای این یادداشت نیز حداقل برای نگارنده یافت نشود.

نوستالژی؟ خب البته شاید برای توجیه اقبال عمومی از فیلم ضعیفی همچون کلاه قرمزی و بچه ننه، پیش کشیدن نوستالژی فیلم موفقی همچون کلاه قرمزی و پسرخاله مناسب باشد اما از یاد نبریم که از نسخه ی تلویزیونی کلاه قرمزی سخن می گوییم. نسخه ای که با فرمت فعلی از سال 88 پا به تلویزیون گذاشته و طبیعتاً در طول پنج سال، چندان نمی تواند نوستالژی زا باشد. پس شاید بهتر باشد از اینجا آغاز کنیم که کلاه قرمزی، تقریباً از تمام آنچه ممکن است برایش مخرب باشند تأثیر نگرفته است. آری! کلاه قرمزی نه انتلکت شده است و نه روشنفکر، و نه ایدئولوژیک شده است و نه ارزشی. نه اسیر مد روز شده است و نه دمده، و نه پرادعا و پرگو شده است و نه بی ادعا و خنثی.

آری ! کلاه قرمزی به اندازه ی اقتضایش سخن می گوید و به سبب برخورداری از تیمی حرفه ای (از نویسندگان گرفته تا عروسک گردان ها و صداپیشگان) قواعد مدیوم خود را رعایت می کند. برای نمونه، به طرز تحسین برانگیزی قادر به کاراکترسازی است (امری که گویی علاوه بر سینما، در تلویزیون نیز به فراموشی سپرده شده است). کاراکترهایی سمپاتیک و با هویت و غیرکلیشه ای و دارای ویژگی های متعدد و متنوع و قادر به فضاسازی، که گاه منحصر به فرد و کم سابقه اند و خلق حداقل برخی از آن ها برخلاف آنچه تصور می شود، به هیچ عنوان ساده نیست (به عنوان بارزترین نمونه می توان به «فامیل دور» اشاره کرد که یک کاراکتر تمام عیار تلویزیونی است با قابلیت های متعدد و قادر به قرار گرفتن در هرگونه موقعیتی). موفقیت حاصل شده در خلق این کاراکترها، بدون شک از برآیند کار نویسندگانی که می دانند برای هر کاراکتر چه و برای هر آیتم چگونه بنویسند و روی کدام کاراکترها بیشتر تمرکز کنند، با عروسک گردانان و صدا پیشگانی که می دانند چگونه به کاراکترها جان و زبان اعطا کنند، بدست آمده است.

ایرج تهماسب در کلاه قرمزی 93البته ویژگی های کلاه قرمزی به همینجا ختم نمی شود. کلاه قرمزی ارتباط اش را مستقیماً با مخاطب برقرار می کند و در این میان، هیچگونه واسطه ای برای برقراری این ارتباط نمی شناسد. دارای درجه سنی خاصی نبوده و دایره ی مخاطبان اش نه محدود، بلکه فراگیر است. بیانش در عین سادگی و شیوایی اما، همچنان تازه است و خلاقانه و هوشمندانه و بدون لکنت. حرف و پیام اش به هر میزان هم که ساده باشد، به روز است و دارای طراحی تازه و مرتبط با مخاطب. دنیایش نیز دارای سمپاتی است و قابل لمس برای مخاطب و مهم تر آنکه اصیل است و بی بدل و البته بی بدیل.

شاه بیت ویژگی های کلاه قرمزی اما، صداقتی می باشد که سالهاست در صدا و سیما و برنامه هایش مفقود شده است. صدا و سیمایی که از بالا به مردم می نگرد و بوی تفرعن، حتی از برنامه های سرگرمی سازش همچون آقای گزارشگر نیز استشمام می شود. آقای گزارشگری که ظاهراً فقط و فقط با هدف تحقیر مخاطب و تجلیل از نیروهای عملاً پایان یافته ی صدا و سیما ساخته شده است. جواد خیابانی اش از کمبود اطلاعات و عدم تمرکز شرکت کنندگان می گوید اما یادش رفته که در سالیان اخیر، شاهکارهایی را رقم زده که علت اش چیزی جز کمبود اطلاعات و عدم تمرکز نیست. شاهکارهایی که پرداختن به تک تک آنها نیازمند چند مقاله ی جداگانه و مفصل است و یکی از کوچکترین نمونه هایش در جریان مسابقه ی نیمه نهایی جام ملت های اروپا 2012 و در حالی که ایتالیا دو بر یک از آلمان پیش بود رخ داد، آنجایی که خیابانی جمله ای بس تاریخی بر زبان آورد : «اگر این نتیجه تا پایان باقی بمونه احتمالاً ایتالیا به مسابقه ی پایانی راه پیدا می کنه». مزدک میرزایی اش از جانبداری شرکت کنندگان از تیم های مورد علاقه شان می گوید، گویی فراموش کرده که با گزارش هایش بر مسابقات لیگ برتر، عالم و آدم را متوجه هواداری اش از استقلال کرده جز خواجه حافظ شیرازی که او نیز احتمالاً از طریق شیخ اجل در جریان این مهم قرار گرفته است. هوشنگ نصیرزاده اش شغل شرکت کنندگان را می پرسد و به طرزی توهین آمیز از آنها می خواهد در همان شغل خودشان مشغول باشند، گویی که می خواهد «هر کسی را بهر کاری ساختند» را یادآوری کند اما ظاهرا از یاد برده که در سالیان اخیر، در مورد همه چیز (از کارشناسی داوری و ترکیب و دپارتمان کمیته ی داوران گرفته تا قضاوت درباره ی دعاوی حقوقی و تئوری توطئه دانستن جام های جهانی فوتبال) جز اختلافات میان دولت و مجلس اظهار نظر کرده و در اغلب موارد (اگر نگوییم تمام موارد) تکلیف همگی را یکسره کرده است و محمدرضا احمدی اش که... مشابه این آدمها و آن برنامه را در جای جای این صدا و سیما می توان یافت، گویی که تکبر در سازمان مذکور به قاعده ای نهادینه شده بدل گشته است. کلاه قرمزی اما، به وضوح خارج از این قاعده عمل می کند و یکی است نه مانند بقیه. از یاد نمی برد که اعتبارش در گرو توجه مخاطب است و از این رو، اهل غره شدن به خود و ادا درآوردن برای مخاطب اش نیست. تفرعن و تکبر نمی شناسد و آنقدر با مخاطب اش صمیمی می باشد که نگاه از بالا به او را بلد نیست و مهم تر آنکه بدست آوردن دل مخاطب و ایجاد سرگرمی سالم برای او را بزرگترین هنر برای خود می داند تا به وضوح اثبات کند که از معدود برنامه های صدا و سیما است که زادگاه و خواستگاه حقیقی خود را شناخته و در جهت جلب رضایت آن گام برمی دارد.

از این همه، حتی اگر نتوانسته باشیم به پرسش های ابتدای یادداشت پاسخ دهیم اما حداقل به این پرسش که «چرا کلاه قرمزی 93 را نیز دوست داریم؟» پاسخ داده ایم و مگرنه اینکه همین دوست داشتن برای کلاه قرمزی 93، آن هم در صدا و سیمایی که تجربه ثابت کرده تعداد برنامه های قابل تحمل اش از تعداد انگشتان یک دست فراتر نخواهد رفت، غنیمتی است بس با ارزش؟ آری ! راز توفیق کلاه قرمزی 93 در یک کلام، در جذب مخاطب و چگونگی این جاذبه در حفظ شان و احترام به شعور مخاطب نهفته است.

 

 

 

کاوه قادری


 تاريخ ارسال: 1393/1/20
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.