پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Training Day
كارگردان: آنتونی فوکوآ
فيلمنامه: دیوید آیر
بازيگران: دنزل واشنگتن، اتان هاوک، اوا مندز و...
محصول: آمریکا، ۲۰۰۱
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۲۲ دقیقه
گونه: جنایی، درام، هیجانانگیز
بودجه: ۴۵ میلیون دلار
فروش: ۱۰۴ و نیم میلیون دلار
درجهبندی: R
جوایز مهم: برندهی ۱ اسکار و کاندیدای ۱ اسکار دیگر، ۲۰۰۲
■ طعم سینما - شمارهی ۹۹: روز تعلیم (Training Day)
مدتها بود که دوست داشتم روز تعلیم در طعم سینما جایی داشته باشد اما تا شمارهی ۹۹ حسوُحالِ دربارهاش نوشتن، دست نداد. روز تعلیم ساختهی آنتونی فوکوآ است که بهعنوان "روز تمرین"، "روز آموزش" و حتی "روز آزمایش" و "روز امتحان" نیز به فارسی برگردانده شده! فیلم، داستان یک روز از زندگی دو پلیس لسآنجلسی را روایت میکند؛ یک گرگ بارانخورده، آلونزو هریس (با بازی دنزل واشنگتن) و یک صفرکیلومتر، جیک هُویت (با بازی اتان هاوک). آلونزو در ابتدا پلیس متفاوتی جلوه میکند که وقیح و بددهن است و قصد دارد از جیک، افسر مبارزه با مواد مخدر کارکشتهای بسازد؛ اما هرچه فیلم جلوتر میرود، متوجه میشویم کارآگاه هریس صرفاً خلاف جریان آب شنا نمیکند بلکه پلیسی فاسد و باجگیر است...
بهشخصه اولینبار [۱] که روز تعلیم را دیدم، شوکه شدم! فیلم طوری شروع میشود که -طبق کلیشهها- گمان میکنید فقط روشهای آلونزو است که با کارآگاههای دیگر فرق دارد و او پلیس بدی نیست؛ بههیچوجه انتظارش را ندارید که آلونزو واقعاً همان گرگی باشد که بهنظر میرسد و این عالی است! سینمایی که شگفتزدهمان نکند، به چه دردی میخورد اصلاً؟
اینکه در ادامه میخواهم بگویم، نتیجهی یک پژوهش مستند نیست بلکه استنباطی شخصی است از برآیندِ مجموعهْ فیلمهای پلیسیای که از سینمای ربع قرنِ اخیر دیدهام؛ پای پلیس فاسد از دههی ۱۹۹۰ و بهطور مشخص از دههی ۲۰۰۰ میلادی و بعد از رسواییِ موسوم به رمپارت [۲] [۳] به سینمای آمریکا باز میشود. روز تعلیم نیز بیارتباط با رمپارت نیست و در لسآنجلس میگذرد.
تردیدی نیست -و اینبار نیاز به بررسی موشکافانه هم ندارد- که روز تعلیم نخستین فیلمی نبود که کاراکتر پلیس فاسد را به سینما آورد. اما شاید پربیراه نباشد اگر ادعا کنیم که تا پیش از روز تعلیم پلیس فاسد هیچوقت تا این حد پررنگ، هولناک و قدرتمند در مرکز داستان -که ارتباطی صددرصد مستقیم با نقشآفرینی درجهی یک دنزل واشنگتن دارد- تصویر نشده بود.
آقای واشنگتن برای ایفای نقش این کارآگاه خشن و بیهمهچیزِ(!) لسآنجلسی سنگِتمام میگذارد؛ او توانست در هفتادوُچهارمین مراسم آکادمی، بالاخره اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به خانه ببرد. اتان هاوک هم که پلیس خوب و وظیفهشناس داستان است، کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بود؛ او بهنحوی شایسته از پس باورپذیر کردن هُویتِ تازهکار و احساساتی برآمده است. البته فیلم یک اوا مندزِ طبق معمول بیاستعداد و کمرنگ هم (در نقش سارا) دارد!
تماشاگر در مواجهه با آلونزویی که واشنگتن در روز تعلیم نقشاش را بازی میکند، وضعیتی دوگانه دارد. از یک طرف بهعلت اجرای مسلط و انرژیکِ آقای بازیگر به او علاقه پیدا میکند و از طرفی دیگر بهواسطهی اعمال کثیفی که مرتکب میشود -بیننده- دلاش میخواهد سر به تن آلونزو باقی نماند! قاعدتاً بناست کارآگاه هریس و امثالِ او، شهر را پاک کنند اما وقتی آلونزو پشت فرمان شورولت مونتهکارلوی ۱۹۷۹ [۴] تیرهرنگاش، وارد خیابانها میشود؛ انگار ارابهی خود شیطان است که در لسآنجلس به حرکت درمیآید!
جدیترین رقیب دنزل واشنگتن در اسکار، راسل کرو با یک ذهن زیبا (A Beautiful Mind) [ساختهی ران هاوارد/ ۲۰۰۱] بود که در کمال تعجب، حق به حقدار رسید! اعلام نام آقای واشنگتن بهعنوان برنده از این لحاظ عجیبوُغریب بهنظر میرسید که میزان علاقهی آکادمی به بازیگرانی که نقش آدمهای خلوُچل و غیرعادی [۵] را بازی میکنند، بر کسی پوشیده نیست! هرچند نباید فراموش کرد که کرو در مراسم سال قبل بهخاطر گلادیاتور (Gladiator) [ساختهی ریدلی اسکات/ ۲۰۰۰] اسکار گرفته بود.
مثل هر فیلم جریانساز و برجستهای، روز تعلیم هم دیالوگهای نابی دارد که ناگفته پیداست آلونزو به زبان میآوردشان: «-اگه یهبار دیگه اینطرفا ببینمت، اجازه میدم بچههای محل از رو دوستدخترت قطار رد کنن! میدونی یعنی چی؟ -بله قربان!» (نقل به مضمون) و یا این یکی: «جیک- اون مرد دوستت بود اما تو مثه يه مگس کشتیش. آلونزو- دوستم بود؟ بهم بگو چرا؟ چون اسم کوچيکمو میدونس؟ اين يه بازییه! من بازیش دادم؛ اين شغل ماست» (نقل به مضمون).
فیلمنامهی روز تعلیم کارِ دیوید آیر است که گویا سرش درد میکند برای روی پرده آوردن پلیسهای فاسد و ضدکلیشهای! سلاطین خیابان و پایان شیفتاش [۶] را دیدهاید؟ شک ندارم که بعد از دیدن روز تعلیم، احساس نمیکنید وقتی از شما تلف کرده است. در روز تعلیم همهچیز سرِ جای خودش قرار دارد و مثل بسیاری فیلمها نیست که از برخی المانها برای پوشاندن ضعفِ دستهی دیگری از عناصر فیلم استفاده شده باشد. عناصری از روز تعلیم که بیشتر جلبِ نظر میکنند -بهترتیب اهمیت- این مواردند: بازیگری (دنزل واشنگتن و اتان هاوک)، فیلمنامه (دیوید آیر)، کارگردانی (آنتونی فوکوآ) و فیلمبرداری (مائورو فیوره).
ممکن است برایتان جالب باشد که بدانید آقایان واشنگتن، هاوک، فوکوآ و فیوره در دومین همکاری مشترک خودشان -پس از گذشت ۱۴ سال- مجدداً دور هم جمع شدهاند و هماکنون هفت دلاور (The Magnificent Seven) [اکران در ۲۰۱۷] را در دست ساخت دارند که بازسازی هفت سامورایی (Seven Samurai) [ساختهی آکیرا کوروساوا/ ۱۹۵۴] [۷] است و پروژهای بسیار کنجکاویبرانگیز!
روز تعلیم فیلمی کاملاً مردانه است که تصویری هراسانگیز از خیابانهای شهر لسآنجلس نشانمان میدهد... پاییز ۲۰۰۱ که روز تعلیم اکران شد، برای جوان ۵-۳۴ سالهای که سومین فیلم سینماییاش را تجربه میکرد، شاهکاری کوچک بهحساب میآمد. روز تعلیم حالا بیش از هر چیز، بهنظرم یک فیلمکالتِ درستوُحسابی است که طرفدارانِ خاصّ خودش را دارد.
پیمان عباسینیا
دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴
حاشیهها:
•• اسکار دنزل واشنگتن برای روز تعلیم دومین اسکاری بود که یک آفریقایی-آمریکایی بهعنوان "بهترین بازیگر نقش اول مرد" دریافت میکرد. اولینبار سیدنی پوآتیه با زنبقهای مزرعه (Lilies of the Field) [ساختهی رالف نلسون/ ۱۹۶۳] در دورهی سیوُششم این جایزه را صاحب شده بود.
•• اسکار هفتادوُچهارم -تا به حال- تنها مراسمی بوده است که طی آن، دو بازیگر سیاهپوست بهطور همزمان جایزههای بهترین بازیگر نقش اول مرد (دنزل واشنگتن) و بهترین بازیگر نقش اول زن (هلی بری) را گرفتند.
•• اسکار فیلم روز تعلیم دومین جایزهی اسکار آقای واشنگتن بهشمار میرفت؛ اولی را در دورهی شصتوُدوم برای افتخار (Glory) [ساختهی ادوارد زوئیک/ ۱۹۸۹] بهدست آورد که البته در شاخهی "بهترین بازیگر نقش مکمل مرد" بود.
•• دنزل واشنگتن تنها بازیگر آفریقایی-آمریکایی است که تاکنون توانسته دو اسکار کسب کند. او ۶ بار نامزد اسکار بوده است.
•• واشنگتن پس از تصاحب اسکار روز تعلیم تا ۱۱ سال بعد، کاندیدا نشد. این اتفاق با پرواز (Flight) [ساختهی رابرت زمهکیس/ ۲۰۱۲] در اسکار هشتادوُپنجم افتاد.
پینوشتها:
[۱]: اینکه نوشتم اولینبار، الزاماً بهمعنیِ این نیست که دومینباری هم در کار بوده!
[۲]: رسوایی رمپارت (Rampart scandal) اشاره به فساد گسترده در واحد ضدتبهکاری خیابانی پلیس لسآنجلس (Community Resources Against Street Hoodlums) در آغاز دهه ۱۹۹۰ میلادی دارد. بیش از ۷۰ مأمور پلیس، مستقیم یا غیرمستقیم در تخلفات واحد ضدتبهکاری خیابانی (CRASH) همکاری داشتهاند که این ماجرا را به یکی از بزرگترین تخلفات پلیس در تاریخ آمریکا مبدل ساخته است. مهمترین تخلفات صورت گرفته در این ماجرا شلیکهای بیجهت، کتک زدن بیجهت، دسیسهسازی، دزدی و فروش مواد مخدر، ساخت شواهد دروغین، دزدی از بانک، شهادت دروغ و نهفتن شواهد حقیقی بوده است (ویکیپدیای فارسی، مدخل رسوایی رمپارت).
[۳]: رمپارت (Rampart) [ساختهی اورن موورمن/ ۲۰۱۱] در همین رابطه است. برای مطالعهی نقد این فیلم، کلیک کنید بر لینکِ «ترن افسارگسیخته»؛ منتشره در پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، پردهی سینما.
[۴]: Chevrolet Monte Carlo 1979.
[۵]: تازهترین نمونه برای اثبات این ادعای -ظاهراً خندهدار- اسکار اخیر (۲۰۱۵) بود که علیرغم ارجحیت سایر رقبا، جایزه را دودستی تقدیم ادی ردمین کردند!
[۶]: سلاطین خیابان (Street Kings) [ساختهی دیوید آیر/ ۲۰۰۸] و پایان شیفت (End of Watch) [ساختهی دیوید آیر/ ۲۰۱۲].
[۷]: اولینبار نیست که فیلمی با عنوان هفت دلاور (The Magnificent Seven) تحت تأثیر هفت سامورایی ساخته میشود؛ اولی محصول ۱۹۶۰ است به کارگردانی جان استرجس و با بازی یول برینر، ایلای والاک، استیو مککوئین، چارلز برانسون، جیمز کابُرن، هورست بوخهولتس و...
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|