پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
In the Name of the Father
كارگردان: جیم شریدان
فيلمنامه: جیم شریدان و تری جورج [براساس کتاب جری کانلون]
بازيگران: دانیل دی-لوییس، پیت پاسلتویت، اِما تامسون و...
محصول: ایرلند، انگلستان و آمریکا؛ ۱۹۹۳
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۳۳ دقیقه
گونه: درام، زندگینامهای
بودجه: ۱۳ میلیون دلار
فروش: بیش از ۶۵ و نیم میلیون دلار
درجهبندی: R
جوایز مهم: کاندیدای ۷ اسکار، ۱۹۹۴
■ طعم سینما - شمارهی ۱۳۹: بهنام پدر (In the Name of the Father)
بهعلت شهرت و میزان تأثیرگذاری بهنام پدر، پیدا کردن ردّپایش در عمدهی فیلمهای قابلِ اعتنایی که [بعد از آن] با موضوع مبارزات آزادیخواهانهی ایرلندیها تولید شده و میشوند، کار اصلاً سختی نیست؛ از گرسنگی (Hunger) اثر شاخص استیو مککوئین [۱] گرفته تا فیلمی که همین سال گذشته به نمایش درآمد: ۷۱ (71) [ساختهی یان دمانژ/ ۲۰۱۴]. جیم شریدان در بهنام پدر بهواسطهی به تصویر کشیدن یک جنگ شهریِ انرژیک و پرالتهاب، مخاطبان را با فیلم و قهرمان فیلماش درگیر میکند. آقای شریدان در اقتباس از زندگی جری و جوزپه کانلون، وفاداری به اصل وقایع را ملاک قرار نداده و به تخیلات هم اجازهی عرض اندام داده است.
«جری کانلون (با بازی دانیل دی-لوییس) و دوستان نااهلاش در بحبوحهی درگیریهای ایرلندیهای جمهوریخواه با نیروهای پادشاهی بریتانیا در خیابانهای بلفاست، به الواتی و دزدی مشغولاند. جری با سودای پولدار شدن به لندن میرود اما بهجای کار پیدا کردن، با همشاگردی سابق خود پل هیل (با بازی جان لینچ) همراه و با عدهای از هیپیها همخانه میشود. دقیقاً همان شبی که جری و پل را پس از مجادلهای لفظی از خانه بیرون میاندازند، وقوع انفجاری در گیلفورد، سرنوشتشان را تغییر میدهد. یکی از هیپیها که از جری و پل کینه به دل دارد، پلیس انگلیس را نسبت به آنها ظنین میکند. جری، پل و دو تن از همخانهایهای ایرلندیشان تحت فشار شکنجه بمبگذاری را گردن میگیرند. اما غائله در همینجا خاتمه نمییابد؛ پای پدر جری، جوزپه (با بازی پیت پاسلتویت) و چند عضو بیگناه دیگر از خانوادهی کانلون هم به ماجرا باز میشود...»
شریدان برای سومین ساختهی سینمایی خود دوباره به سراغ بازیگری رفت که پیشتر در پای چپ من (My Left Foot) [محصول ۱۹۸۹] همکاری درجهیکی را با او تجربه کرده بود: دانیل دی-لوییس [۲]؛ گزیدهکارترین بازیگر سینمای جهان که با وجود برخورداری از سابقهای ۳۶ ساله در عرصهی بازیگری [۳] ناماش فقط و فقط در تیتراژ ۱۹ فیلم سینمایی قابلِ رؤیت است! سِر دانیل مایکل بلیک دی-لوییس هر سه-چهار سال، یکبار پروژهای را قبول میکند و اغلب هم رجعتی طوفانی به سینما دارد که فیلمهای داروُدستههای نیویورکی (Gangs of New York) [ساختهی مارتین اسکورسیزی/ ۲۰۰۲]، خون بهپا خواهد شد (There Will Be Blood) [ساختهی پل تامس اندرسون/ ۲۰۰۷] و لینکلن (Lincoln) [ساختهی استیون اسپیلبرگ/ ۲۰۱۲] شایستهترین مثالها جهت اثبات درستیِ این ادعا هستند.
عالیجناب دی-لوییس طلایهدار متداکتینگ در زمانهی ماست که با سختکوشیِ دیوانهوارش، بهمعنیِ واقعیِ کلمه با نقش یکی میشود. آبراهام لینکلن اولینبار با فیلم آقای اسپیلبرگ روی پردهی نقرهای نیامد اما لینکلنی که دانیل دی-لوییس بازی کرد، تمامیِ لینکلنهای قبل [و بعد] از خودش را تحتالشعاع قرار داد. لینکلنِ سدهی نوزدهمی بهجای خود، جری کانلون هم که تا پارسال در قید حیات بود [۴] تا ابد با صدا و سیمای دی-لوییس در بهنام پدر بهیاد آورده خواهد شد. دانیل دی-لوییس تحول شخصیتیِ ۱۵ سالهی کانلون را [از جوانکی لاابالی، دلهدزد و بیفکر به مردی جاافتاده و متکیبهنفس] بهشکلی بطئی در حالات و سکنات کاراکتر بازتاب میدهد.
پیتر ویلیام "پیت" پاسلتویت، بازیگر مورد علاقهی استیون اسپیلبرگ و شکسپیرین مطرح انگلیسی نیز که اکثر اوقات ایفاگر نقشهای مکملِ فیلمها بود، در بهنام پدر ماندگارترین حضور سینمایی خود را به ثبت رساند. پاسلتویت با چشمان نافذ و مغموماش بهنحوی در قالب پدر دلنگرانِ دی-لوییس مستحیل شد که کمتر کسی به این نکته دقت کرد: آنها تنها ۱۱ سالِ ناقابل اختلاف سن داشتند! پیت پاسلتویت فقید، جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل سال را به تامی لی جونز باخت.
دههی ۱۹۹۰ دههی ظهور، اوجگیری و تثبیت آقای شریدان بهعنوان فیلمسازی دغدغهمند و تراز اول بود که با هر ساختهاش منتقدان را سرِ شوق میآورد. اگر بنا باشد سه شاهکار دههی نودیِ جیم شریدان را به تقسیمبندی سهگانهی فوقالذکر منتسب کنیم؛ پای چپ من فیلم برههی ظهور، بهنام پدر ساختهی مقطع اوج و بوکسور (The Boxer) [محصول ۱۹۹۷] متعلق به دورهی تثبیت است [۵]. شریدان هماکنون در ایام افول بهسر میبرد؛ گواه این ادعا، واپسین فیلم اکرانشدهی او خانهی رؤیایی (Dream House) [محصول ۲۰۱۱] است که شکستی فاجعهبار بود. خانهی رؤیایی در راتن تومیتوز فقط ۶ درصد آرای مثبت منتقدان را کسب کرده است! [۶] تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
تایم فیلم نسبتاً بالاست [۷] ولی این درام زندگینامهایِ پروُپیمان، پتانسیلاش را دارد که بهانه به دست تماشاگران کمحوصله ندهد. علیرغم سرنوشت تلخ جوزپه، ناتوانیِ تدریجیِ منجر به فوتاش در زندان و بهطور کلی بیعدالتی وحشتناکی که در حق آدمهای بیگناهِ فیلم روا داشته میشود، بهنام پدر بهطرزی معجزهآسا از افتادن به چاه ویلی بهنام سانتیمانتاليسم فرار میکند و از سطح یک ملودرام صرفاً اشکانگیز فراتر میرود. بهعلاوه با وجود اینکه اجحاف مورد اشاره محصول مناقشهای سیاسی است، سیاستزدگی گریبانگیر بهنام پدر نشده و خوشبختانه فیلم یک خطابهی سیاسی کسلکننده هم نیست.
در بهنام پدر نه عملکرد غیرانسانی مأموران انگلیسی تأیید میشود و نه اقدامات افراطی اعضای ارتش جمهوریخواه ایرلند؛ در این مورد، موضعگیری فیلم [فارغ از صحیح یا غلط بودناش] همان موضعگیری جوزپه است. جوزپه نمونهی یک مسیحی معتقد و صلحطلب، پدر و همسری مهربان و بالاخره شهروندی بیآزار است که کاری به کار دیگران ندارد. چنین موضعگیریای به مذاق آنهایی که عادت کردهاند همیشه تصویری ایدهآلیستی از فعالیتهای جمهوریخواهان ایرلندی ببینند مطمئناً خوش نخواهد آمد. در بهنام پدر هرکدام از طرفین تنها به فکر شاخوُشانه کشیدن برای همدیگر هستند و آنچه که در این میان کوچکترین اهمیتی ندارد، هدر رفتن جان و عمر قربانیانِ بیتقصیر است.
در بهنام پدر کلیشهی تکرارشوندهی "عشق رهاییبخش است" از جنسی دیگر و در عشق یک پدر به فرزندش نمود پیدا میکند. پایمردی پدر برای مجدداً به جریان افتادن پرونده و ثابت شدن محکومیت بیدلیلشان که جرقهاش از زمان آشنایی با خانم وکیل سمج (با بازی اِما تامسون) زده میشود، درنهایت جری را [که هنوز سربهراه نشده] سرِ عقل میآورد و به رستگاری و نجات میرساند. پس از مرگ جوزپه، شنیدن این جملات تأثربرانگیز [از زبان جری] گویای دوجانبه بودن عشق پدر و فرزند است: «چقدر سخته بدون اون توی سلول باشی؛ نمیتونم چهرهشو از نظرم دور کنم، هر طرف سر میچرخونم اونو میبینم...» (نقل به مضمون)
پیمان عباسینیا
پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴
[۱]: برای مطالعهی نقد گرسنگی، کلیک کنید بر لینکِ «شورشی آرمانخواه»؛ منتشره در دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳، پردهی سینما.
[۲]: دانیل دی-لوییس بهخاطر بازی در پای چپ من نخستین اسکارش را صاحب شد.
[۳]: از ۱۹۷۹ تاکنون.
[۴]: جری کانلون ۲۱ ژوئن ۲۰۱۴ از سرطان ریه درگذشت.
[۵]: بازیگر نقش اصلیِ هر سه فیلم مورد اشاره، دانیل دی-لوییس است.
[۶]: تاریخ آخرین بازبینی: ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵.
[۷]: ۱۳۳ دقیقه.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|