پرده سینما
مجید مجیدی تنها كارگردان سینمای ایران است كه تاكنون توانسته به عنوان نماینده ایران، یک بار حضور در بخش نهایی اسكار را با فیلم بچههای آسمان تجربه كند.
مجیدی پس از بازگشتش از مراسم اسكار در نشستی كه 25 فروردین سال 78 در خانه سینما برگزار شد، جزییات اولین حضور سینمای ایران را در این مراسم تشریح كرد. در این روزها كه بعد از گذشت دوازده سال بسیاری شانس زیادی برای جدایی نادر از سیمین برای تكرار این موفقیت و حتی كسب جایزه نهایی پیش بینی میكنند، صحبتهای كارگردان بچههای آسمان را ازحضورش در اسكار بازخوانی میكنیم.
مجید مجیدی با بیان اینكه ما دو سفر به آمریكا داشتیم، توضیح داده بود: یكی سفر مقدماتی بچههای آسمان بود و دیگری سفر برای حضور در اسكار. سفر اول 21 دیماه 77 بود كه «میراماكس» برای اكران عمومی بچههای آسمان تدابیری را اتخاذ كرد تا در آنجا حضور داشته باشیم و در مصاحبههای مطبوعاتی شركت كنیم. طبق آمارهایی كه برای حضور فیلمهای خارجی در اسكار وجود دارد. رقابت سختی بین فیلمهای شركت كننده در بخش خارجی اسكار حس میشود و این باعث شده بود كه میراماكس نسبت به حضور بچههای آسمان در اسكار امیدوار نباشد.
مطبوعات نیز در فهرست خود از 15 فیلم مطرح خارجی نام میبردند و در آنها اسمی از بچههای آسمان نیامده بود. در این سفر ما به 6 ایالت آمریكا سفر كردیم. روز اول در نیویورک كه جمعی از هم وطنان عزیزمان نیز بودند. ما در جمع مردم آمریكا و منتقدین حاضر شدیم. نمیدانم چرا آنجا فضا نأمانوس بود. محل اكران بچههای آسمان مجموعهای بود شامل 18 سالن نمایش همراه با مراكز فرهنگی و رفاهی. وقتی وارد پاساژ شدیم پردههای وسیعی را دیدم كه به طور مستمر تیزر فیلمهای آمریكایی را پخش میكردند.
در آن روزها این تبلیغات به فیلمهای سرباز رایان، شكسپیر عاشق، الیزابت و ... اختصاص داشت. وقتی وارد این فضا شدم. ترسیدم و فكر كردم كه ما و بچههای آسمان در این مجموعه چه جایگاهی خواهیم داشت. سالن نمایش فیلم بچههای آسمان سالن بزرگی بود و مدعوین زیادی هم به آن جا آمده بودند. سالن تقریبا پر از جمعیت بود. قبل از شروع فیلم معرفی كوتاهی از ما انجام شد. «میراماكس» قبل از پخش فیلم به ما اعلام كرده بود كه تغییراتی در صدای فیلم داده شده است. اول احساس كردم كه صدای فیلم ضعیف است و فكر میكردم كه با این وضعیت در ته سالن صدای فیلم شنیده نمیشود اما وقتی سالن را بررسی كردیم. دیدیم كه صدا در همه جا به یك انداز شنیده میشود. بعد از آن در یك فرصت یك ساعته گشتی در سینما زدیم. این بازدید را از طبقه بالای سینما كه سه بعدی بود آغاز كردیم. در آنجا یك فیلم سه بعدی به مدت 20 دقیقه در مورد دایناسورها پخش میشد البته من دو دقیقه از این فیلم 20 دقیقهای را دیدم و در بقیه مدت چشمانم را بسته بودم. هم از ترس و هم از تشویش آنچه كه قرار است برای بچههای آسمان پیش بیاید. وقتی برگشتیم نمایش بچههای آسمان در حال اتمام بود. همچنان فكر میكردم كه این فیلم در برابر این همه زرق و برق جایگاهش كجاست. هنگامی كه داخل سالن شدم و علی را در صحنههای پایانی فیلم دیدم كه میدوید، احساس كردم كه چقدر علی در آن فضا نأمانوس است. اما دیدم كه هیچ كس از روی صندلی تكان نخورده است. تماشاچیان پس از پایان فیلم استقبال زیادی كردند. اما صحبتهای رسمی و مصاحبهها از فردای اكران آغاز میشد. در جلسات منتقدین در مورد صحنههای پایانی فیلم صحبت میكردند و میگفتند كه خیلی تأثیر گذار بوده است. خیلی از صحنهها (صحنه قند شكستن، مدرسه و ...) از این دست بود. البته این برداشت برایم دور از ذهن نبود زبان فطرت یک زبان خاص نیست و واژههایی چون عشق و فداكاری به جغرافیای خاصی تعلق ندارد و قطعاً این زبان، زبان تاثیرگذاری است و وجدانها خفته را صدا میزند و همین است كه وقتی ماهیها بوسه بر گذشت و فداكاری بچهها میزنند مدعوین دچار احساسات میشوند. آمریكایی 65 سالهای كه دكترای جامعهشناسی داشت میگفت:من میخواهم مانند آن ماهیها كه برپای علی بوسه میزنند بر پای تو بوسه زنم من در بحث و گفت وگوی به وجود آمده تأثیر و روح گفت وگوی تمدنها را مشاهده كردم و معنی این واژه را برخلاف آنچه در مطبوعات به شكل شعارزده مطرح میشود با پوست و استخوان لمس كردم. بعد از نمایش فیلم «میراماكس» به حد زیادی امیدوار شد كه بچههای آسمان كاندید اسكار شود نقدهای خوبی هم برای فیلم نوشته شد. راجر ابرت از منتقدان تأثیرگذار نقد خوبی برای این فیلم نوشت و در واقع بچههای آسمان تنها فیلمی بود كه او 4 ستاره به آن داد و شرایط را بیش از پیش برای ورود فیلم به اسكار آماده كرد.
مجیدی با اشاره به سفر دوم توضیح داده بود: سفر دوم ما برای حضور در اسكار بود. دیداری با اعضای پنج فیلم نامزد شده داشتیم كه ارتباط گرم و خوبی با كارگردانهای آنها برقرار كردیم. همچنین نشستی جمعی با حضور پنج كارگردان خارجی برای معرفی به اعضای آكادمی در حضور دو یا سه هزار نفر اعضای آكادمی و رسانههای سراسر دنیا نیز داشتیم. در آنجا رئیس آكادمی چند مطلب را به عنوان اولین رویداد در اسكار بیان كرد: بعد از هفتاد و یكمین دوره اسكار یک روز جلو افتاد (در آن موقع یاد جشنوارههای خودمان افتادم كه دو یا سه ماه جلو یا عقب می افتد و یا اصلاً تعطیل میشود) او همچنین به اولین حضور ایران و فیلم ایرانی در اسكار اشاره و آن را یكی از بهترین فیلمهای خارجی مطرح شده معرفی كرد. در آن زمان ایران سوتیتر مطبوعات خارجی بود و شور و شعف بسیاری را در ایرانیان حاضر در آنجا ایجاد كرده بود. وقتی كه معرفی پنج كارگردان شروع شد هر كدام در مورد كارشان و عواملشان توضیحاتی دادند. بنینی هم با اخلاق پرشور و خاص خودش خیلی شلوغ كرد و به نظر میرسید كه نصف ایتالیا را به سالن آورده است. وقتی كه نوبت به بچههای آسمان رسید من به شوخی گفتم: ما زحمت را كم كردهایم و فقط دو نفر از ایران اینجا هستیم.
روز مراسم اسكار
مجیدی با اشاره به روز مراسم اسكار یادآور شده بود:روز مراسم از هتلی كه در لس آنجلس بود بیرون آمدیم و به طرف محل برگزاری مراسم رفتیم. در این مراسم به لحاظ هویتی خودم از كراوات استفاده نكردم البته كراوات را نفی نمیكنم، این مساله برای من خیلی شخصی بود و عمومی به آن نگاه نمیكردم. مثل بقیه مدعوین یک لیموزین به سراغ ما آمد. فكر میكنم تقریبا تمام لیموزینهای لس آنجلس آنجا بودند. تا حدود مسافت پنجاه كیلومتر راهها را بسته بودند و فقط اتومبیلهای اسكار عبور و مرور میكردند و عده زیادی از بالای درختها و جاهای مختلف بادوربینهایشان عكس میگرفتند و هلی كوپترهای متعددی نیز از بالای سرمان عبور میكردند.
وقتی به محل ساختمان اسكار نزدیک شدیم ترافیك شدیدی بود همه به پشت شیشههای دودی رنگ لیموزینها میزدند و میخواستند كه شیشهها را پایین بكشیم تا عكس بگیرند. البته ما در دل خودمان میگفتیم كه خیلی نگران نباشید ما آن ستارههای هالیوودی نیستیم كه شما دنبالشان میگردید چون آنها منتظر چهرهها وهنرپیشگان بودند. وقتی به ساختمان رسیدیم حدود دو یا سه هزار نفر مراسم اسكار را برنامهریزی میكردند در همان جا آقای جیمز كاربرن با آقای اسفندیاری سلام و علی حسابی كرد و آقای اسفندیاری گفت كه احتمالاً مرا اشتباه گرفته است. قبل از ورود به داخل ساختمان فضایی بود حدود دو متر كه مملو از خبرنگاران بود این فضا با كفپوش قرمز و به شكل نعل اسب پوشانده شده بود. هر كس كه از آنجا رد میشد یك ساعتی در صف بود تا با خبرنگاران و عكاسان برخورد كند. البته گذشتن ما از آنجا بیشتر از دو دقیقه طول نكشید و كسی از خبرنگاران ما را تحویل نگرفت و البته ما هم آنها را تحویل نگرفتیم.
داخل سالن فضایی مانند تالار وحدت خودمان بود و من فكر میكردم كه آیا این همه تعریف از اسكار فقط همین بود؟ در واقع بحث اصلی من از همین جاست همه هم و غم دست اندركاران این بود كه وجه سینمای ملیشان را به مردم جهان ارائه كنند در ایران همه نگرانیشان این است كه طوری برخورد كنند كه آبرویشان جلوی وزیر و بزرگان نرود. نگران آن نیستند كه این جشنواره یك رویداد مهم برای سینمای ایران است در حالی كه تلاش آنها بر این بود كه پوشش خبری خوبی داشته باشند.
در میان سالن دوربینی با تجهیزات كامل بود كه هر بازوی آن پانزده متر میشد و در سالن حركت میكرد این نقطه كوری برای مدعوین درون سالن بود. در دو طرف سالن هم دو پرده بود كه مراسم را پخش میكرد. من در ردیف پانزدهم نشسته بودم اما بیشتر از روی پرده مراسم را نگاه میكردم چون پرده عظمت بیشتری داشت حتی فردای آن روز كه مراسم را از تلویزیون دیدم خیلی با ابهتتر بود.
از دیگر نكتههای زیبای این مراسم فیلم كوتاه انیمیشن بود. هرچند دقیقه بعد از اهدای یك جایزه اسكار كار قطع میشد و همه میتوانستند از جایشان بلند شوند، وقتی بعد از این آیتم از جایشان بلند میشدند فكر میكردم كه چگونه همه این آدم ها را جمع میكنند اما در حدود دویست یا سیصد نفر سیاهی لشكر بودند كه وقتی عدهای میرفتند آن سیاه لشكرها جای آن افراد را پر میكردند همین امر باعث میشد تا وقتی دوربین در سالن میچرخد از ابهت اسكار كم نشود.
در سه ردیف اول تمام چهرههای هالیوودی نشسته بودند تا مردم بهتر آنها را ببینند. باز یاد خودمان افتادم كه در جشنوارههایمان چهار ردیف اول را خالی نگه میدارند و به هیچ كس اجازه نشستن نمیدهند و تازه تا آخر كار تنها یك ردیف از آن پر میشود آن هم اختصاص به مسئولین دارد كه ربطی به سینما ندارند و سه ردیف دیگر خالی می ماند. در مراسم اسكار همه كسانی كه حضور داشتند و حتی افرادی كه كاندید شده بودند برایشان توسط كمپانیهایشان بلیت خریداری شده بود خود نماینده میراماكس كه در سالن آمده بود تاكید كرد كه بلیت نباید گم شود البته برای افراد ویژه تخفیف وجود داشت و در بازارهای سیاه هم بلیت مراسم اسكار با قیمت خیلی بالا فروخته میشد.
مجیدی در بخش دیگری از این نشست دربارهی نظر سینماگران خارجی در باره بچههای آسمان گفته بود: "بنینی" به شدت عاشق بچههای آسمان بود و خیلی تعریف و اظهار خوشحالی میكرد. والتر ساین كارگردان برزیلی فیلم ایستگاه مركزی نیز روحیهای بسیار ایرانی داشت و عاشق و شیدای بچههای آسمان شده بود و میگفت: كاش من به جای شما این فیلم را ساخته بودم. از ویژگیهای بارز این آدم آن بود كه حتی با وجود حضور تعداد زیادی از عواملش هنرپیشه فیلمش را كه به نوعی بچههای آسمان برزیل بود در كنارش نشانده بود. این بچه یك واكسی بود كه كارگردان برزیلی او را از میان خیابانها پیدا كرده بود. والتر ساین در ابتدا اضطراب داشت اما وقتی بنینی اول شد او هم احساس آرامش كرد و به نوعی خستگی از تنش در رفت و گفت: ما باید فیلم خودمان را بسازیم راستش من شیفته شخصیت او شده بودم.
منبع: ایسنا
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|