پرده سینما

حراج کردن روح در سمساری دنیای مردگان؛ پاسخ غلامعباس فاضلی به امیر پوریا

غلامعباس فاضلی

 




 

 


 

 

 

 

 

اگر پوریا پس از درگذشت استاد انتظامی عکسی از ایشان را در کنار عکس خودش، با «فتوشاپ» کولاژ می­ کرد کار آبرومندانه ­تری انجام داده بود تا نوشتن یادداشتی که در آن تلاش کرده به بهانه گرامیداشت آقای انتظامی به تخطئه غلامعباس فاضلی با به قول خودش یک «دوست سابق» و «همکار» بپردازد و از صدر تا ذیل آن ترکیبی از گزاره­ هایی غلط است و با دورویی فجیع و خودپسندی مفرط او آمیخته شده­ است.

 

 

در شگفتم پوریا چگونه تلاش کرده در آن یادداشت زنده ­یاد عزت الله انتظامی را با مارلون براندو مقایسه کند، در حالی که همواره در هر محفلی بازی او را یک بازی کنترل نشده و غلوآمیز قلمداد می­ کرد و یکی از صحنه ­هایی که در نکوهش بازی کنترل نشده آقای انتظامی اصلاً بازی می­ کرد! صحنه­ ای در فیلم دیوانه از قفس پرید احمدرضا معتمدی بود که در آن آقای انتظامی جمله «من این ور میله، اون ور میله برام توفیر نداره!» را تکرار می­ کند. حالا امیر پوریا در کمال تلبیس و تزویر زمین و زمان را به هم می­ دوزد تا ثابت کند «تمایز کار و میراث او همچنان ادامه خواهد یافت. اطمینان کامل دارم»! او کی به چنین اطمینانی دست یافت؟ پس از تمسخرهای مکرر بازی آقای انتظامی در محافل خصوصی؟ یا در پی درگذشت ایشان؟

 

 

 

چه توهمی پوریا را بر آن داشته تا تصور کند مرجع صاحب صلاحیتی است که برای دیگران تکلیف تعیین کند که ورود به جدل یا هر جدل دیگری، حق کی هست و حق کی نیست؟!

 

 

متأسفانه تهِ این کشتی از جای دیگری هم سوراخ است. در نهم شهریور سال ۱۳۸۵ در نهمین جشن سینمایی و تلویزیونی مجله «دنیای تصویر» ...امیر پوریا مثل اسپند روی آتش سرجایش آرام و قرار نداشت. هرجا می­ رسید انتظامی را به موقعیت نشناسی و بی­ تدبیری متهم می­ کرد و می­ گفت او درک درستی از شرایط ندارد  ... این تله بدی است که او با تناقضات رفتاری­ اش، خود را در آن گرفتار کرده.

 

 


 

چیزی که من از آن حیرت می­ کنم این است که چطور دورنگی و منافقت پوریا به اندازه­ ای رسیده که خودش را به قالب یک طرفدار پروپاقرص آقای انتظامی درآورده؟!

 



 

 

کار پوریا حتی از نظر حرفه­ ای هم رقت­ بار است. اینکه در بحبوحه مرگ آدم سرشناسی، دیدگاه مخالف «همکار»ت در مورد او را اعلان بزنی و دستاویزی برای حمله به او پیدا کنی، کنشی رذیلانه است.

 

 

پوریا تصمیم گرفته «روح» خود را به حراج بگذارد و دریغا که برای این حراج جای بدی را برگزیده: یک سمساری که متعلق به دنیای مردگان است.

 

 

پوریا نه تنها با مسخره کردن گویش عزت الله انتظامی محفل­ آرای جمع­ های خصوصی می­ شد و حالا دارد نقش یک سرسپرده را در رابطه او ایفا می­ کند، بلکه با نازک کردن صدا، چرخاندن کمر، حرکت دادن دست­ها و تکرار جمله «قربان برم پسر!» ادای فاطمه معتمدآریا در فیلم گیلانه را هم درمی­ آورد، و بازی او را هم مسخره می­ کرد. کاری که با کلفت کردن صدا و مسخره کردن فلان جمله جمشید مشایخی، در مورد ایشان هم انجام می ­داد. با این روال او احتمالاً فردا روز خودش را سرسپرده آنها هم نشان خواهد داد!

 

 

 

 

غلامعباس فاضلی. عکس از عباس بغدادیدر سال­ های اخیر مرگ اهالی سینما به بروز واکنش­ های مشابهی در آدمها منجر می­ شود. با  انتشار خبر درگذشت یک چهره سینمایی، اگر یکی روزی عکسی در کنار متوفی گرفته، آن عکس را در صفحه مجازی­ اش منتشر می ­کند، تا دیگران ببینند او هم الفتی با زنده ­یاد داشته، شخص دیگری اگر از همین اقبال برخوردار بوده عکس یادگاری با آن عزیز از دست­ رفته را در «شناسه» تلگرام و واتس آپ­ اش قرار می­ دهد؛ یکی دیگر در گفتگو با خبرگزاری­ ها و سایت ­ها از خاطراتی که با مرحوم داشته سخن می­ گوید، آدم دیگری در مراسم ترحیم در وصف خصوصیات ذاتی و صفاتی مرحوم حرف می زند. و یکی دیگر در گفتگو با تلویزیون می ­گوید آن مرحوم آدمی تکرارنشدنی در عرصه هنر بوده است.

اما واکنش دوست سابق من امیر پوریا در خصوص مرگ مرحوم عزت الله انتظامی واکنش بسیار متفاوت و جالبی است. پوریا نه عکسی با آقای انتظامی گرفته تا در صفحه ­اش منتشر کند، نه افتخار همکاری با ایشان را برایش پیش آمده، نه مراوده ­ای میان آن دو وجود داشته تا از آن نقلی به میان آورد، متأسفانه کسی هم دلیلی نمی ­دیده تا در پی درگذشت آقای انتظامی از امیر پوریا اظهار نظری بخواهد. تمام ارتباط آقای پوریا با عزت الله انتظامی محدود می­ شود به یک تماس تلفنی کوتاه و گذرا از سوی آقای انتظامی به ایشان در حدود سال ۱۳۸۲ که پوریا بارها و بارها برای دوستان­ اش (و از جمله من) نقل­ اش کرده. بنا به گفته او، گفتگو با جمله «آی [آقای] پوریا؟!» از سوی عزت الله انتظامی آغاز می ­شود و با عبارت «من عزت ­ام!» ادامه می­ یابد. گفتگویی که خیلی زود خاتمه یافته است و کسی نمی­ داند محتوای این مکالمه کوتاه که پوریا تا سالها مدخل آن را با لودگی، در تمسخر شیوه بیان آقای انتظامی برای دوستان­ اش بازگو می­ کرد چه بوده. اما آنطور که خود او تعریف می­ کرد، چون هنگام تماس آقای انتظامی او در حال انجام یک کار اداری بوده، هنگامی که طرف مقابل می­ شنود عزت الله انتظامی آن طرف خط موبایل پوریاست، اعتبار بیشتری برای پوریا قائل می­ شود!

از آنجا که مفاد این گفتگوی کوتاه با آقای انتظامی چیز مهم و قابل تفاخری نبوده، پوریا (به اقرار خودش در مدخل یادداشت ­اش در شماره ۵۶۴ ماهنامه «فیلم») تصمیم می­ گیرد روز خاکسپاری آقای انتظامی، به جای رفتن به مراسم تشیع یا خاکسپاری ایشان، توی آپارتمان ­اش بنشیند و به بهانه نوشتن درباره «کار و کارنامه» ایشان، در یادداشتی که از صدر تا ذیل آن بر مبنای گزاره ­هایی غلط بنیان نهاده شده، به تخطئه غلامعباس فاضلی با به قول خودش یک «دوست سابق» و «همکار» بپردازد. اما البته با آن یادداشت ما را به رویارویی با یکی از نمونه­ های کم نظیر و لذت­بخشی می ­برد که یک منتقد سینما توی تله­ ای که خودش کار گذاشته گیر می ­کند!

 

 

■■■■■

 

 

غلامعباس فاضلی. عکس از عباس بغدادییادداشت امیر پوریا بر مبنای فرضیه­ هایی به شدت نادرست و به اندازه کافی عوامفریبانه استوار شده. چیزهایی اهریمنی که علت پاسخگویی من به آنها، صرفاً این است که مایل نیستم این غلط­ ها با این وضوح در تاریخ ثبت شوند.

 

۱- نخستین مغلطه پوریا این است که سخنان آقای جمشید مشایخی در یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی را به عنوان «مناقشه­ ای... میان آقای جمشید مشایخی و آقای انتظامی» به خوانندگان القا می ­کند! این فریب بزرگی است. واقعیت این است که آنچه آقای مشایخی در روز بیست و هشتم مرداد سال نودوشش گفت، نه مناقشه ­ای میان او و آقای انتظامی، بلکه گلایه و انتقاد تندی از صاحبان جشن، یعنی منتقدان و نویسندگان سینمایی بود. طرف خطاب آقای مشایخی نه آقای انتظامی، بلکه اتفاقاً منتقدان و نویسندگان سینمایی بودند. و اگر «مناقشه»ای وجود داشته باشد صحیح این است که از آن به عنوان «مناقشه میان آقای مشایخی و منتقدان سینمایی» یاد کنیم. لبه تیز سخنان ایشان به روال نامتوازن، کلیشه ­ای و پرتکراری انتقاد داشت که از سوی منتقدان سینمایی (و البته سایر مسئولان و اصحاب فرهنگ و هنر) در توجه و تکریم نسبت به بازیگران سینما (و به ویژه هم نسلان ایشان) صورت گرفته است. سخنان ایشان تلنگر و تذکری به جامعه سینمایی ایران و در صدر آن منتقدان سینمایی  بود. این فریب بزرگی است که به جای شنیدن اندرز ایشان، و عمل کرده به آنچه ایشان از آن دلزده بودند و اتفاقاً اصلاً به یک کلیپ محدود نبود، ماجرا را موذیانه به سمت «اختلاف شخصی» میان ایشان و آقای انتظامی منحرف کنیم. اتفاقاً بخشی از سخنان ایشان که به ما مربوط نمی ­شد و تمام توجه امثال پوریا به آن چند کلمه حاشیه­ ای معطوف شده است، دلالت بر صمیمیتی طولانی میان این دو بازیگر می­ کرد. متأسفانه حاضران آن جشن به جای اینکه متوجه اشتباهات خود شوند، ماجرا را به سطح دروغین «اختلاف شخصی» سوق دادند!

 

۲-مغلطه بعدی پوریا صدور دو گزاره من­ درآوردی و از اساس غلط دیگر است. گزاره غلط اول این است که ورود من به آن ماجرا را به «ماهی گرفتن از آب گل­ آلود» و «مصادره به مطلوب» القا می­ کند! با این حساب تمام آنچه پوریا در طول همه این سالها نوشته چیزی جز «ماهی گرفتن از آب گل­ آلود» و «مصادره به مطلوب» نیست! چون با این منطق وقتی کارگردانی فیلمی می­ سازد تا تماشاگران آن را ببینند و ازش لذت ببرند، منتقد خودش را وارد رابطه میان کارگردان و تماشاگر می­ کند و به تماشاگران می­ گوید فلان فیلم روی پرده «فیلم بدی است!» طبیعی است نه تنها کارگردان، فیلم را برای منتقدان نساخته، بلکه از دخالت منتقد در عیب­ جویی از فیلم­ اش دل خوشی ندارد. بنابراین با این منطق او حق دارد بگوید «آقای منتقدی که در تمام عمرت حتی یک سکانس کارگردانی نکرده ­ای! از آب گل­ آلود ماهی نگیر و فیلم مرا به نفع خودت مصادره به مطلوب نکن! طرف من تماشاگران هستند نه شما! مگر من فیلم را برای شما ساخته ­ام؟! این موضوع چه ربطی به شما دارد؟!»

از سوی دیگر تماشاگرانی که مثلاً از یک فیلم «هنری» خوششان نیامده، با خواندن نقد تحسین­ آمیز یک منتقد در مورد آن فیلم، باید بگویند «مگر کسی نظر تو را خواسته که خودت را وارد معرکه می­ کنی تا به من ثابت کنی در رابطه میان من و این فیلم اشکال از من است، نه از فیلم؟! این فیلم را به نفع خودت مصادره به مطلوب نکن!»

در طول سال ده ها رویداد سینمایی پیش می­ آید که منتقدان و سایر شخصیت­ های سینمایی درباره آن اظهار نظر می­ کنند، از تصمیم یک مقام مسئول درباره توقیف یک فیلم، تا انتخاب فیلم دیگری برای اسکار، تا جوایز جشنواره فجر، تا بگومگوی دو شخصیت سینمایی با هم، تا جدال قلمی آدم های سینما درباره یک موضوع، و... طبیعی است با منطقی که در نوشته پوریا مطرح شده است، هرگونه اظهار نظر درباره هرکدام از این ماجراها، منوط به کسب اجازه است! اجازه؟! از چه کسی؟!

پوریا در گزاره غلط بعدی پاسخ این پرسش را می­ دهد: «در یادداشتی در روزنامه "اعتماد" با عنوان "وارد بحث میان آقایان مشایخی و انتظامی نشویم... این جدل دورادور را حق انحصاری خود این بزرگان دانستم»!

اولاً همانطور که اشاره کردم «جدل»ی میان این آقایان وجود نداشته، و طرف دوم جدل در وهله اول منتقدان سینمایی، و بعد جامعه سینمای ایران بوده ­اند، ثانیاً چه کسی چنین حق و اختیاری را به پوریا داده که بخواهد تعیین کند چه کسی وارد این جدل بشود و چه کسی نشود؟! چه توهمی پوریا را بر آن داشته تا تصور کند مرجع صاحب صلاحیتی است که برای دیگران تکلیف تعیین کند که ورود به جدل یا هر جدل دیگری، حق کی هست و حق کی نیست؟!

اما این همه ماجرا نیست. متأسفانه ته این کشتی از جای دیگری هم سوراخ است. در نهم شهریور سال  ۱۳۸۵  در نهمین جشن سینمایی و تلویزیونی مجله «دنیای تصویر»، عزت ­الله انتظامی برای سخن گفتن از فضائل داریوش مهرجویی روی صحنه دعوت شد تا هنگام اهدای جایزه «یک عمر فعالیت هنری» به مهرجویی درباره او سخن بگوید. مسئله این نیست که آقای انتظامی در آن دقیقه­ ها اتفاقاً در نکوهش مهرجویی حرف زد و سر گلایه­ هایی طولانی و دراز را از ایشان باز کرد، این هم مسئله نیست که ایشان در کمال وقار، چند روز بعد در یادداشتی که در اختیار رسانه ­ها قرار داد از آنچه بر زبان آورد عذرخواهی کرد و دِین بسیاری که به مهرجویی دارد را مورد اشاره قرار داد، مسئله این است که اتفاقاً در همان روزها امیر پوریا مثل اسپند روی آتش سرجایش آرام و قرار نداشت. هرجا می­ رسید درباره این ماجرا اظهار نظر می­ کرد، انتظامی را به موقعیت نشناسی و بی­تدبیری متهم می­ کرد و می ­گفت او درک درستی از شرایط ندارد و نمی­ داند اشاره به حاشیه­ های ساخته شدن یک فیلم جایش در یک جشن سینمایی نیست، و... آیا پوریا آن روز، در سال ۱۳۸۵ پیش­بینی ۱۱ سال بعد را نمی­ کرد؟! یا امروز ترجیح می­ دهد حرفها و رفتار آن روز را فراموش کند؟! این تله بدی است که او با تناقضات رفتاری ­اش، خود را در آن گرفتار کرده.

 

۳-گزاره غلط دیگری که پوریا به آن چنگ می­ اندازد این است که از حرفهای من در یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی به عنوان «نقد بازی» آقای انتظامی یاد می­ کند! در حالی که حرفهای من «نقد بازی» آقای انتظامی نبود، بلکه «نقد رفتار» ایشان بود. این هم حقیقت بزرگ دیگری بود که تعداد زیادی از حاضران آن شب، یا افرادی که درباره آن ماجرا اظهارنظر کردند، درباره ­اش سکوت کردند، یا سعی کردند با تحت­ الشعاع قرار دادن ماجرا زیر عناوینی مانند «پیشکسوت» مکتوم ­اش کنند. (هر بار که در عالم هنر عبارت "پیشکسوت" را می­ شنوم یاد جمله­ ای درخشان از مرحوم بهمن جلالی می­ افتم که می­ گفت «"پیشکسوت"ی مال زورخانه­ هاست، نه دنیای هنر». امثال پوریا با وارد کردن عباراتی آمیخته با تعارف و تمجید، و مطرح کردن سن و سال و کسوت درباره مسئله مهمی که آن شب مورد اشاره قرار دادم سکوت کردند و آن «رفتار» مرحوم عزت الله انتظامی در مواجه با اشاره­ هایی درست (یا حتی غلط!) در مورد بازی ایشان لابلای نقد یک فیلم بود.

آنچه من در نقد فیلم گاوخونی در مورد بازی ایشان نوشته بودم یا درست بود یا غلط. اگر درست بود که باید بهش توجه می ­کردند و اگر غلط بود حق داشتند بهش اهمیتی ندهند، یا حتی پاسخی بنویسند و در آن بگویند فلانی اشتباه کرده و ظرائف کار مرا درنیافته. اما اینکه (به قول خودشان «مخفیانه») تلفن مرا پیدا کنند، به من زنگ بزنند و در لفافه ­ای از مهر تلاش کنند به من بگویند احتمالاً چیز زیادی از سابقه بازی ایشان نمی­ دانم، تازه وارد این کار شده ­ام، و اشاره کنند به «جوانکی» که سالها قبل به واسطه دکتر جواد مجابی وارد عرصه ی نقد تئاتر شده بود، و پس نوشتن یک نقد منفی به نمایشی با بازی آقای انتطامی از طرف ایشان به پشت صحنه نمایش دعوت می شود تا چندوچون ماجرا را از نزدیک دریابد، و پس از نصیحت آقای انتظامی، آن جوانک به طور کلی نقدنویسی را رها می کنند و سوی کار دیگری می رود! و به عبارت کلی تلاش کنند روحیه یک منتقد را تضعیف کنند، همچنان به نظرم رفتاری دور از اصول «حرفه ­ای» و حتی «اخلاقی» بوده است.

به عبارت دیگر تصور می­ کنم اگر حرف های آن شب من در جشن منتقدان حاوی مضامینی بوده که آقایان «اخلاق­ مدار» را بخاطر شکستن چارچوب «پیشکسوت» و «بزرگتر» و «استاد» و... آزرده، حیرت می­ کنم چگونه آنها در برابر مسئله اولی ­تر و مهم­تر سکوت کرده ­اند و آن شکستن حریم خصوصی یک منتقد و تلاش برای منکوب کردن روحیه او در مسیر نقد است.

 

 

 

 

■■■■■

 

 

غلامعباس فاضلی. عکس از عباس بغدادیبه نظرم اگر پوریا پس از درگذشت استاد انتظامی عکسی از ایشان را در کنار عکس خودش، با «فتوشاپ» کولاژ می ­کرد کار آبرومندانه­ تری انجام داده بود تا نوشتن یادداشتی که از صدر تا ذیل آن ترکیبی از گزاره­ هایی غلط است و با دورویی فجیع و خودپسندی مفرط او آمیخته شده­ است. من از این حیرت نمی­ کنم که پوریا زیر سایه حمایت از «استاد»، آن هم در کش و قوس موجی از احساسات عمومی، به قیمت قربانی کردن دیگران از این نمد کلاهی برای خودش بدوزد. امثال او را بسیار دیده ­ام و راست­ اش گاهی کمی نگران می­ شوم که چطور اینهمه آدم فرصت­ طلب زیر سایه زنده ­یاد عزت ­الله انتظامی تلاش می­ کنند نزد افکار عمومی صاحب وجاهتی شوند. چیزی که من از آن حیرت می­ کنم ریاکاری هراس ­انگیز پوریاست. چون در آن سالها از آن گفتگوی تلفنی آقای انتظامی فقط با دو نفر صحبت کردم، که امیر پوریا یکی از آن دو نفر بود و اتفاقاً او سخت این رفتار انتظامی را مذمت می ­کرد. حالا چطور دورنگی و منافقت پوریا به اندازه­ ای رسیده که او خودش را به قالب یک طرفدار پروپاقرص آقای انتظامی درآورده؟!

از خودم می­ پرسم چرا پوریا در زمان حیات آقای انتظامی در توصیف محاسن او کتاب و مقاله ­ای منتشر نکرد؟! چرا منتظر مرگ او مانده تا روی موج افکار عمومی درباره ایشان بنویسد؟ و اصلاً چه لزومی داشت یادداشت­ اش را با نشانه گرفتن لبه تیز افتراها به سمت یک «همکار» و «دوست سابق» مزین کند؟! و پس از حرفهای من در یازدهمین جشن منتقدان سینمایی، کارش به جایی بکشد که به قول خودش در «ته خرداد ۷۹۳۱ به قصد تبریک تولد ۴۹ سالگی آقای انتظامی» حتی به قول خودش «تندگویی و بددهنی» آقای انتظامی را در «چند محفل فرهنگی» ستایش کند؟! (ماهنامه «فیلم» شماره  ۵۴۸ )

پوریا نه تنها با مسخره کردن گویش عزت الله انتظامی محفل­ آرای جمع­ های خصوصی می­ شد و حالا دارد نقش یک سرسپرده را در رابطه او ایفا می ­کند، بلکه با نازک کردن صدا، چرخاندن کمر، حرکت دادن دست­ها و تکرار جمله «قربان برم پسر!» ادای فاطمه معتمدآریا در فیلم گیلانه را هم درمی ­آورد، و بازی او را هم مسخره می­ کرد. کاری که با کلفت کردن صدا و مسخره کردن فلان جمله جمشید مشایخی، در مورد ایشان هم انجام می ­داد. با این روال او احتمالاً فردا روز خودش را سرسپرده آنها هم نشان خواهد داد!

در شگفتم او چگونه تلاش کرده در آن یادداشت زنده ­یاد عزت الله انتظامی را با مارلون براندو مقایسه کند، در حالی که همواره در هر محفلی بازی او را یک بازی کنترل نشده و غلوآمیز قلمداد می­ کرد و یکی از صحنه­ هایی که در نکوهش بازی کنترل نشده آقای انتظامی اصلاً بازی می­ کرد! صحنه­ ای در فیلم دیوانه از قفس پرید احمدرضا معتمدی بود که در آن آقای انتظامی جمله «من این ور میله، اون ور میله برام توفیر نداره!» را تکرار می­ کند. حالا امیر پوریا در کمال تلبیس و تزویر زمین و زمان را به هم می­ دوزد تا ثابت کند «تمایز کار و میراث او همچنان ادامه خواهد یافت. اطمینان کامل دارم»! او کی به چنین اطمینانی دست یافت؟ پس از تمسخرهای مکرر بازی آقای انتظامی در محافل خصوصی؟ یا در پی درگذشت ایشان؟

کار پوریا حتی از نظر حرفه­ ای هم رقت­ بار است. اینکه در بحبوحه مرگ آدم سرشناسی، دیدگاه مخالف «همکار»ت در مورد او را اعلان بزنی و دستاویزی برای حمله به او پیدا کنی، کنشی رذیلانه است.

آیا پوریا با اینهمه دورنگی، دورویی، و نفاق از عریانی سویه­ های ناخوشایند روح ­اش نترسیده است؟ او حاضر است برای جلب توجه و «لایک» گرفتن چه بهایی را بپردازد؟ متأسفانه پاسخی که در مورد تمام این رفتارها به ذهن من می­ رسد به حقیقت هولناکی منجر می­شود. پوریا، تصمیم گرفته «روح» خود را به حراج بگذارد و دریغا که برای این حراج جای بدی را برگزیده: یک سمساری که متعلق به دنیای مردگان است.

 

 

غلامعباس فاضلی


 


 تاريخ ارسال: 1397/8/2
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سعید مهرپور:

سلام بر عزیز دل جناب فاضل عزیز دلمان برایتان تنگ شده است از قدیم گفتند مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. وزن این آقا همین قدر است بازی ایشان در برف روی کاجها یادتان هست خوب دیگر باید چه انتظاری داشته باشیم . این آقا اونور آب رفته جشنواره رو تحریم میکنه که چی من هم نمیدونم، ممنون شما خوب بودید و هستید و خواهید بود. اونو ولش کن یا علی

6+1-

پنجشنبه 1 خرداد 1399



>>>حسن پور:

بااینهمه دورویی چطور شبهامیخوابه پوریا؟

18+0-

جمعه 4 آبان 1397



>>>یک دوست مشترک:

بله حاشیه های بعداز نهمین جشن "دنیای تصویر" خوب یادمه و حرفهای پوریا را در آن روزها خوب به یادمیارم. انتقاد شدیدی از اقای انتظامی و حرفهاش داشت. هرجامیرفت از مرحوم انتامی انتقاد میکرد وفکرکنم در روزنامه هم درباره اون ماجرا یادداشتی نوشت! حالا ایشون شده سینه چاک آقای عزت الله انتظامی!

25+0-

جمعه 4 آبان 1397



>>>کاوه قادری:

من واقعاً مایل نبودم دوباره زیر این مطلب نظر بگذارم. اما حرفی ته گلوی من گیر کرده که قدرت خودسانسوری درباره اش را ندارم! زمانی که آقای پوریا مقاله «وارد بحث بزرگانی چون مشایخی و انتظامی نشویم» را علیه آقای فاضلی در روزنامه اعتماد نوشت، من به ایشان اعتراض کردم. بحث کوتاهی درگرفت و در اثنای این بحث کوتاه، آقای پوریا چنین جمله ای گفتند : ((...به نظرم اگه پنج درصد از انبوه نوشته هام رو خونده باشید، پنج دقیقه از هر برنامه و مصاحبه و سخنرانی مو ببینید یا با پنج نفر از هزاران شاگردم حرف بزنید...))! من این نوع تفرعن و نگاه از بالا را هرگز دوست ندارم. هر چقدر هم یک منتقد، دانش بالایی داشته باشد، این نوع رفتار تحقیرآمیز، او را در نگاه من، از نظر اخلاقی، «مردود» می کند. من برای آقای فاضلی همیشه احترام قائل بودم، هستم و خواهم بود، چرا که با وجود اینکه ایشان دو برابر من سن و حداقل پنج برابر من ، دانش و تجربه و سابقه فعالیت سینمایی دارند، هرگز ندیدم رفتاری جز رفتار صادقانه، متواضعانه و توأم با لطف و محبت و رفاقت خالص با من حقیر داشته باشند؛ این یک تفاوت بزرگ آقای فاضلی با آقای پوریا است. و من، این رسم رفاقت تان را فراموش نمی کنم آقای فاضلی عزیز.

30+0-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>سعیدرضا امدادنیا:

کاش آخر مقاله یک جمله اضافه میکردین: امیر بشین سر جات!

104+4-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>سهیل:

دیگه کار از کار گذشته...

66+3-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>قاسم:

اشکال اصلی رو باید در جامعه سینمایی جست که نقش منتقد و مدرس و مترجم و کارشناس را نمیتواند از هم تفکیک کند و ازش "نکتار" درست میکند

61+4-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>عماد:

سمساری رو خوب اومدی

58+1-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>منتقد:

پوریا بابازی توی یه نقش چنددقیقه ای در فیلم "برف روی کاجها" تصویر دقیق و صحیح و ماندگاری از خودش ثبت کرد. همون مدیر ساختمون که گردنش رو بسته و فک میکنه خیلی حالیشه!!!! این همون امیر پوریاست!

141+2-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>jilly:

خوشم نیومد

10+44-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>ساینا:

اقای پوریا هرچندیکبار ازاین افاضه ها میفرمان. تقصیر آموزشگاههای سینمایی است که یه مشت دختر و پسر دبیرستانی رو جمع میکنن دور ایشون و امثالشون تا بهشون بگن استاد!

68+19-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>بهمن:

پوریا نویسنده خوبی بودحیف حیف

14+35-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>جاسر. م:

با لیسانس زبان انگلیسی بری آموزشگاه سینمایی به چندتا تین ایجر سینما درس بدی و "استاد استاد" ببندند بهت، میشی امیر پوریا.

124+2-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>امیرحسین:

اصولاً کسانی که امیر پوریا را میشناسن میدونن ابشون کاراصلیشون اینه که در مجالس خصوصی بامسخره کردن دیگران نقش ملیجک رو بازی کنن.

118+2-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>احسان:

متن خوبی نبود به نظر من. پر از توهین بود. همین حرفها رو بدون توهین کردن هم میشد گفت.

10+35-

چهارشنبه 2 آبان 1397



>>>کاوه قادری:

آقای فاضلی، مهم این است که شما انسانی هستید صادق، خالص، شریف، با معرفت و متواضع. وجود همین خصلت ها در شما، برای من و امثال من کافی است تا تبلیغات دیگران علیه شما، روی شناخت مان از شما، هیچگونه تأثیر منفی نگذارد. همیشه سلامت و موفق و پاینده باشید.

43+4-

چهارشنبه 2 آبان 1397




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.