پرده سینما
پدرم قبل از فوت خواب میبیند که نوزادش را در دستانش گرفته و ناگهان نوزاد به آسمان میرود. فردای آن روز پدرم خواب را اینطور تعبیر میکند: «نوزادی که به دنیا آمده، یا میمیرد یا مشهور میشود.
وقتی فیلم خودتان را میساختید چه احساسی داشتید؟
این احساس که باید همه توان هنری و تجربههایم را کنار هم قرار دهم تا حق مطلب ادا شود حتی برای انتخاب موسیقی فیلم، به قدری موسیقی گوش کردم و با وسواس به این قضیه نگاه میکردم تا کار خوب از آب در بیاید.
خانوادهتان با ورود شما به دنیای هنر مخالف نبودند؟
درباره حضورم خاطره جالبی دارم! پدرم قبل از فوت خواب میبیند که نوزادش را در دستانش گرفته و ناگهان نوزاد به آسمان میرود. فردای آن روز پدرم خواب را اینطور تعبیر میکند: «نوزادی که به دنیا آمده، یا میمیرد یا مشهور میشود.
زمانی که وارد عرصه سینما شدم، همه خانوادهام سیاه پوشیدند و گفتند قدرتزمان مرده و دیگر برای ما وجود ندارد! اصلا برای آنها ورود زن به عرصه هنر، غیرقابل قبول بود و تا این حد از کاری که کردم بدشان میآمد.
شاخصترین نمایشهای تئاتر شما کدامها بودند؟
من در بیش از شصت نمایشنامه که در تمام آنها نقش اول را داشتم ایفای نقش کردم که خانم کاملیا، رومئو و ژولیت، تاجر ونیزی، خسیس، آخرین لحظه، پیچ خطرناک و مکافات نمونهای از آنهاست.
به نظر خودتان بهترین کارتان در زمینه بازیگری، کدام فیلم است؟
جاده مرگ، درشکه چی، خانه خراب و مرگ پلنگ را از میان کارهایم خیلی دوست داشتم.
خانم ریاحی چرا همیشه نقش مادرهای مهربان را بازی میکردید و هیچوقت نقش منفی نداشتید؟
مرحوم ریاحی همیشه به من میگفت: نقشهایت را با دقت انتخاب کن چرا که این نقشها در ذهن مردم نقش میبندد و باعث محبوبیت یا تنفر مردم از تو میشوند. اگر نقش منفی برای بازی به من پیشنهاد میشد اصلا قبول نمیکردم.
چقدر از خودتان و فعالیتهای هنریتان راضی هستید؟
خوشحالم که توانستهام با بیش از ۶۰سال فعالیت هنری در عرصه تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون دین خود را به جامعه هنری ایران ادا کنم. من دختر کوچکی بودم که وارد سینما شدم و این مردم بودند که نام من را بزرگ کردند. امروز هستم شاید فردا نباشم، اما هر چه دارم از مردم است و مردم بودند که شهلا ریاحی را ساختند.
شهلا ریاحی که مدتها در بیرون از خانه درخشید، الان در خانه چه میکند؟
با فوت همسرم خیلی چیزها را از دست دادم، اما این تقدیر همه ماست. بیشتر وقتم را در خانه میگذرانم و جدول حل میکنم و تلویزیون میبینم.
از زندگی مشترکتان با مرحوم اسماعیل ریاحی برایمان بگویید.
اسماعیل همه دنیای من بود. وقتی با هم ازدواج کردیم من ۱۴ سالم بود. با هم بزرگ شدیم. او هم سنی نداشت. فقط ۲۰ سالش بود. من هر چه در زندگی دارم از اوست، فعالیت هنریام همه و همه را از او دارم. همسرم همیشه به من میگفت: نقشهای مثبت را بازی کن، چون خودش همیشه مثبت و خوب بود.
کار من این روزها نشستن و انتظار برای پیوستن به اوست. قرار بود هفتادمین سالگرد ازدواجمان را در کتاب «گینس» به عنوان هنرمندانی که رکورد بیشترین عمر زندگی مشترکشان را با هم بودند ثبت کنیم.
خانم ریاحی چه چیز شما را خیلی آزار میدهد؟
دروغ، حسد و نامهربانی. همیشه به فرزندانم میگویم هیچ چیز جای مهر و محبت را نمیگیرد. دروغ نگوییم تا دروغ نشنویم و حسد نورزیم تا به ما حسد نورزند.
نصیحت شما به بازیگران جوانی که تازه پا به این عرصه گذاشتهاند چیست؟
هنر بسیار شیرین است، اما نباید در آن غرق شد. جوانان نباید به خودشان غره شوند و خود و زندگی شان را وقف هنر کنند. باید بیاموزند و برای مفید بودن تلاش کنند، اما همه زندگی این نیست بلکه در زندگی چیزهای زیباتری نیز وجود دارد.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|