حسین عیدیزاده
سال ٢٠١٥ مصادف است با ٤٠ سالگی تعداد زیادی از فیلمهای درخشان و مطرح سینما؛ اینکه این فیلمها هنوز و بعد از گذر ٤٠ سال جذابیت خود را حفظ کردهاند یک نکته است و اینکه در سال ١٩٧٥ چه اتفاقی رخ داد و حال و هوا چطور بوده که این تعداد فیلمساز موفق شدند فیلمهای فراموشنشدنی بسازند حرفی دیگر است. اهمیت فیلمهای این سال و تعداد بالای فیلمهای خوبی که در این سال روی پرده رفتند بهانهای شد تا در این صفحه، برخلاف روال معمول پرداختن به فیلمهای روز، نگاهی به ١٥ فیلم از بهترین فیلمهایی بیندازیم که در سال ١٩٧٥ ساخته شدهاند و هنوز دیدنی و تروتازه هستند. فیلمهایی که در اینجا به آنها اشاره میکنیم طیف گستردهای از آثار سینمایی را دربرمیگیرد؛ از فیلمهای پرفروش تجاری مثل «آروارهها» تا فیلمهای اسکاری مثل «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، از فیلمهای مستقل آمریکایی مثل «نشویل» و «بعدازظهر نحس» تا فیلمهای خاص اروپایی مثل «ژان دیلمان» و «بازیگران سیار» و همچنین فیلمهای محبوب منتقدان و تماشاگران مثل «سرگذشت آدل». فهرستی که در آن نامهای بزرگی مثل آنتونیونی، پازولینی، فورمن، وایدا، لومت، کوبریک و تروفو دیده میشود. هرچه بوده، سال ١٩٧٥ سال اوج و شکوفایی هنری بوده است؛ یکی از بهترین سالهای سینما که واقعا تصورش دشوار است.
● آروارهها / استیون اسپیلبرگ
«آروارهها» یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینماست که براساس رمانی به همین نام نوشته پیتر بنچلی ساخته شده است. فیلم در زمان خودش به یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما بدل شد و از نظر جلوههای ویژه نقطه عطفی در تاریخ سینماست. هرچند فیلم از نظر روایی الگویی بسیار رایج دارد اما به لطف کارگردانی خوب اسپیلبرگ، موسیقی بهیادماندنی جان ویلیامز، فیلمبرداری درخشان بیل باتلر و بازیهای خوب روی شاردر، رابرت شاو و ریچارد دریفوس، «آروارهها» به یکی از فیلمهای هیجانانگیز تاریخ سینما بدل شد. این فیلم ٩ میلیوندلاری، به فروش ٤٧٠ میلیوندلاری در گیشه رسید و سه جایزه اسکار بهترین تدوین، موسیقی و صداگذاری را به خانه برد.
● پرواز بر فراز آشیانه فاخته / میلوش فورمن
شاهکار میلوش فورمن با بازی حیرتانگیز جک نیکلسن براساس رمان معرکه کن کیسی ساخته شده است. این فیلم برنده پنج جایزه اصلی اسکار یعنی بهترین فیلم، بازیگر مرد، بازیگر زن، کارگردانی و فیلمنامه اقتباسی شد و هنوز هم یکی از قلههای سینما حساب میشود. فیلم ماجرای مک با بازی نیکلسن است که به دلیل تجاوز، بعد از دوران کوتاهی در زندان برای ارزیابی روانی به آسایشگاه روانی منتقل شده و خیلی زود متوجه میشود شرایط زندگی در آنجا بسیار سخت و دشوار است. فیلم به دلیل نگاه تلخ اما موشکافانهاش به روابط انسانی به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما بدل شده است.
● بری لیندن / استنلی کوبریک
فیلم تاریخی کوبریک براساس رمانی به نام «بخت بری لیندن»، نوشته ویلیام میکپیستاکری، ساخته شده و رایان اونیل، پاتریک مگی و هاردی کروگر در آن بازی میکنند؛ فیلمی که در زمان خودش منتقدان چندان تحویلش نگرفتند اما به مرور توانست جایگاهی والا برای خود پیدا کند و در نظرسنجی نشریات معتبری مثل «ویلج ویس» در سال ١٩٩٩، «سایتاندساوند» در سال ٢٠٠٢ و «تایم» در سال ٢٠٠٥ جزء بهترینهای تاریخ سینما خوانده شد؛ فیلمی که فیلمبرداری آن ٣٠٠ روز طول کشید و وسواس کوبریک در طراحی لباس و دکور و اصرار او بر دقیقبودن کوچکترین جزئیات و نهایتا استفاده از نورهای طبیعی و لنزهایی که خود کوبریک کشف کرده بود موجب شد این فیلم تاریخی شبیه هیچ فیلم تاریخی دیگری نباشد. مارتین اسکورسیزی «بری لیندن» را محبوبترین فیلمش در میان آثار کوبریک توصیف کرده و ریدلی اسکات در «دوئلکنندگان» و اسکورسیزی در «عصر معصومیت» از ابتکارهای کوبریک در این فیلم بهره بردند. فیلم برنده چهار جایزه اسکار در رشتههای بهترین طراحی هنری، فیلمبرداری، طراحی لباس و موسیقی شده است.
● بعدازظهر نحس / سیدنی لومت
«بعدازظهر نحس» یکی از فیلمهای جریانساز سینمای مستقل آمریکاست؛ فیلمی با بازی آل پاچینو، جان کازال و چارلز درنینگ که براساس مقالهای در مجله «لایف» در سال ١٩٧٢ درباره سرقت از بانکی در بروکلین ساخته شد؛ فیلمی که در ظاهر درباره یک سرقت از بانک بود اما لایههای زیرینش واکنشی بود به جنگ ویتنام و البته حقوق اقلیتها. فیلم در زمان اکران با استقبال منتقدان روبهرو شد و راجر ابرت، شخصیت سانی با بازی پاچینو را یکی از بهترین شخصیتهای مدرن سینما لقب داد. فیلم در شش رشته نامزد اسکار بود و به اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی بسنده کرد. این فیلم با بودجه ١,٨ میلیوندلاری ساخته شده بود و به فروش ٥٠ میلیوندلاری در آمریکایشمالی رسید.
● نشویل / رابرت آلتمن
یکی از بهترین فیلمهای رابرت آلتمن ماجرای گروهی اهل موسیقی کانتری و گاسپل در نشویل است. فیلم ٢٤ شخصیت اصلی دارد، حدود یکساعت اجرای موسیقی و چندین خط داستانی دارد؛ فیلمی که پالین کیل آن را «بامزهترین تصویر حماسی از آمریکا روی پرده سینما» توصیف کرده است و منتقدانی مثل راجر ابرت و لئونارد مالتین آن را ستودند. این فیلم شاید امضای هنری رابرت آلتمن در کار با گروه زیادی بازیگر، دوربین سیار و خطوط داستانی متعدد باشد؛ رویکردی که آلتمن در فیلمهای دهه ١٩٩٠ خود مثل «برشهای کوتاه» دنبال کرد و آن را به کمال رساند و حتی تأثیرش را میشود روی کارگردانی مثل پل تامس اندرسن دید. فیلم در جوایز اسکار تنها برنده اسکار بهترین ترانه شد و جالب است که در رشته بهترین فیلم نامزد نبود و فقط در دو رشته بهترین بازیگر زن نقش مکمل و کارگردان نامزد شده بود.
● آینه / آندری تارکوفسکی
«آینه» یکی از مهمترین فیلمهای تارکوفسکی است که تاحدودی خودزندگینامه این کارگردان بزرگ روس است و به دلیل ساختار غیرقراردادی خود شناخته میشود. فیلم درواقع خاطرات شاعری روبهمرگ را بدون درنظرگرفتن تقدم و تأخر زمانی روایت میکند. در این فیلم تارکوفسکی از اشعار پدرش آرسنی بسیار بهره برده و فیلم تا حدودی روایتگر زندگی آرسنی است. تارکوفسکی برای این فیلم از تصاویر رنگی، سیاه و سفید و تکرنگ قهوهای بهره برد و با استفاده از نمادگرایی و تصاویر وهمگونهاش توانست معادلی سینمایی برای جریان سیال ذهن پیدا کند. مقامات وقت شوروی، اجازه ندادند فیلم به جشنواره فیلم کن فرستاده شود و این در حالی بود که فیلم در شوروی بسیار محبوب بود. این فیلم که تارکوفسکی آن را ٢٠ بار تدوین کرده است، امروز بهعنوان یکی از بهترینهای تاریخ سینما شناخته میشود.
● عشق و مرگ / وودی آلن
«عشق و مرگ» جزء فیلمهای درخشان وودی آلن در دهه ١٩٧٠ نیست اما قطعا یکی از بامزهترین فیلمهای وودی آلن در آن دهه است و البته فیلمی است که در آن آلن آشکارا به صحنههای مختلفی از فیلمهای اینگمار برگمان از جمله «پرسونا» و «مهر هفتم» ادای دین میکند. فیلم البته شوخی با ادبیات روسیه (از «برادران کارامازوف» گرفته تا «جنایت و مکافات» و «ابله» و «جنگ صلح») هم هست و تازه آلن به همین قانع نبوده و با سرگئی آیزنشتاین و دو فیلم مهمش یعنی «الکساندر نوسکی» و «رزمناو پوتمکین» هم شوخی کرده است. آلن و دایان کیتن در این فیلم نقش بوریس و سونیای روس را در دوران ناپلئون بازی میکنند و به سبک فیلمهای آلن، فیلم پر است از بحثهای مفرح فلسفی و عشقی! آلن خودش آن موقع گفته بود این فیلم بامزهترین فیلمش است. این فیلم سه میلیون دلاری به فروش ٢٠ میلیون دلاری رسید و در جشنواره فیلم برلین هم برنده خرس نقرهای بهترین کارگردانی شد و مسیر را برای ساختهشدن «آنی هال» هموار کرد.
● درسو اوزالا / آکیرا کوروساوا
کوروساوای ژاپنی با این فیلم به نمایندگی شوروی در جوایز اسکار حضور داشت و برنده اسکار بهترین فیلم خارجیزبان هم شد! فیلم، ماجرای ولادیمیر آرسنیف است که در اوایل قرن بیستم در شرق روسیه دست به اکتشافاتی زد. فیلم در ظاهر داستان این ماجراجوییهاست اما درواقع اشاره دارد به از بینرفتن فرهنگ و سبک زندگی بومیان شرق روسیه که با گسترش تمدن باید با زندگی پیشین خود خداحافظی کنند. این فیلم، اولین فیلم غیرژاپنیزبان کوروساوا بود و شاید در برابر شاهکارهای او مثل «راشومون»، «هفت سامورایی» و «آشوب» اثری معمولی حساب شود اما توانایی کوروساوا در مقام یک کارگردان با دید بصری خارقالعاده را به نمایش میگذارد.
● پیکنیک در هنگینگ راک / پیتر ویر
این فیلم معمایی استرالیایی یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ استرالیاست و ماجرای خیالی ناپدیدشدن چند دختر مدرسهای را در جریان یک پیکنیک در منطقه هنگینگ راک در روز ولنتاین سال ١٩٠٠ روایت میکند. این فیلم با بودجه ٤٠٠ هزار دلاری ساخته شد و به فروش پنج میلیون دلاری رسید و منتقدان هم بسیار آن را ستودند. راجر ابرت آن را یک فیلم معمایی تسخیرکننده توصیف کرده است که هم فیلمبرداری زیبایی دارد و هم مثل هر فیلم مهم مدرن استرالیایی دیگری به دشواری زندگی اروپاییها در خانه جدیدشان استرالیا میپردازد. سوفیا کوپولا بارها گفته است در دو فیلم «خودکشی دوشیزگان» و «ماری آنتوانت» به شدت از این فیلم الهام گرفته است.
● حرفه: خبرنگار / میکلآنجلو آنتونیونی
«حرفه: خبرنگار» که با نام «مسافر» هم شناخته میشود یکی از مهمترین فیلمهای مدرن تاریخ سینماست و ماجرای مردی با بازی جک نیکلسن است که هویت یک مرد مرده را برای خود انتخاب میکند و این کار عواقب تلخی برایش به همراه دارد. فیلم که نامزد نخل طلای جشنواره فیلم کن هم بوده، بیش از هر چیزی به دلیل نمای هفت دقیقهای بدون کات سکانس آخر خود شهرت دارد؛ نمایی که از داخل اتاق مرد (نیکلسن) شروع میشود و بعد دوربین از لای نردههای پنجره بیرون میرود، میدان متروک شهر را نشان میدهد و با چرخشی ١٨٠ درجهای دوباره با تراکبک به اتاق مرد برمیگردد. این نما درواقع هویت «حرفه: خبرنگار» است و توانایی آنتونیونی را در کارگردانی نشان میدهد و از طرفی بهعنوان یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما درباره هویت، ازخودبیگانگی و اشتیاق انسان برای فرار از خویشتن شناخته میشود.
● سرگذشت آدل ﻫ. / فرانسوا تروفو
یکی از بهترین فیلمهای فرانسوا تروفو در کنار «٤٠٠ ضربه» و یکی از زیباترین فیلمها درباره عشق در تاریخ سینما. این فیلم تاریخی فرانسوی با بازی ایزابل آجانی و بروس رابینسن داستان آدل هوگو، دختر ویکتور هوگو را روایت میکند که عاشق یک افسر ارتش میشود، عشقی بیپاسخ که در نهایت آدل را به جنون میکشاند. ایزابل آجانی وقتی در این فیلم بازی کرد ٢٠ ساله بود و منتقدان بهشدت بازیاش را ستودند و آجانی برای فیلم نامزد جایزه اسکار هم شد. پالین کیل در یادداشتی ستایشآمیز این فیلم را شورانگیزترین فیلم تروفو توصیف کرد، راجر ایبرت به آن چهار ستاره داد و وینسنت کنبی، منتقد «نیویورک تایمز» هم فیلمبرداری درخشان نستور آلمندروس در این فیلم را ستود و اشاره کرد اگر ژان رنوار زنده بود حتما این فیلم را دوست میداشت.
● ژان دیلمان / شانتال آکرمن
این فیلم ٢٠١ دقیقهای درواقع زندگی بدون فرازونشیب بیوهزنی تنها را روایت میکند و یکی از مهمترین فیلمهای سینمای مدرن و از بهترینهای شانتال آکرمن بلژیکی است. «ژان دیلمان» با بودجه ١٢٠ هزار دلاری ساخته و در پنج هفته فیلمبرداری شده است و آکرمن آن را فیلمی عاشقانه برای مادرش توصیف کرده است. فیلم در زمان واقعی رخ میدهد و در آن از کات بهندرت استفاده شده است و نماهای آن اغلب نماهای بلند، طولانی، ایستا و بدون حرکت هستند. فیلم در بخش دو هفته با کارگردانهای جشنواره کن نمایش داده شد و بعدش هم در جشنواره فیلم لوکارنو، برلین و سیدنی به نمایش درآمد. بعدها پیتر هاندکه، نویسنده اتریشی کتاب «ترس دروازهبان موقع ضربه پنالتی» گفت که این فیلم بهشدت رویش تأثیر گذاشته است. جالب است که فیلم تا سال ١٩٨٣ در آمریکا به نمایش درنیامد و بعد از نمایشش در آمریکا، جاناتان روزنبام نهتنها از مدت زمان طولانی فیلم دفاع کرد بلکه آن را بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای رادیکال تاریخ سینما معرفی کرد. نقش اصلی فیلم را دلفینه سیریگ بازی کرد که در فیلمهای مهمی مثل «سال گذشته در مارینباد» آلن رنه، «بوسههای دزدکی» فرانسوا تروفو و «جذابیت پنهان بورژوازی» لوئیس بونوئل بازی کرده است.
● سرزمین موعود / آندری وایدا
یکی از مهمترین فیلمهای آندره وایدای لهستانی که براساس رمانی به همین نام نوشته ووادیسواف ریمونت ساخته شده است و محل وقوعش در ووج است، داستان پل، یک آلمانی یهودی را روایت میکند که در دوران سلطه کاپیتالیسم در قرن نوزدهم تلاش میکند یک کارخانه را تأسیس کند. وایدا در این فیلم تصویری تکاندهنده از شهری قرن نوزدهمی نشان داد، شهری کثیف و پر از کارخانههایی که کسی در آنها اهمیت ندارد و مردمی که از فرهنگ و شعور بهرهای نبردهاند. فیلم از نظر داستانی ادامهدهنده راه نویسندگان بزرگی چون چارلز دیکنز، امیل زولا و ماکسیم گورکی است و از نظر بصری وامدار اکسپرسیونیسم آلمان است. این فیلم سهساعته نامزد اسکار بهترین فیلم خارجیزبان بود و در جشنواره فیلم مسکو هم جایزه اصلی را گرفت و در کنار «کانال»، «خاکستر و الماس»، «مرد پولادین» و «کاتین» از بهترینهای وایدا به شمار میرود.
● بازیگران سیار / تئو آنگلوپولوس
فیلم ٢٣٠ دقیقهای تئو آنگلوپولوس درواقع روایتگر تاریخ یونان در میانه قرن بیستم از سال ١٩٣٩ تا ١٩٥٢ است. این فیلم درواقع نگاهی است دقیق به تاریخ، افسانه و اسطوره و زیباییشناسی و بهگفته منتقدان، آنگلوپولوس در این فیلم موفق میشود با ترکیب زندگی بازیگران یک تئاتر سیار و تاریخ معاصر یونان به شیوهای نوین در روایت برسد. فیلمی که بیننده خود را مجبور میکند در تمام طول فیلم در جدال بین همذاتپنداری با شخصیتها و تحلیل عقلانی رخدادهای فیلم باشد. آنگلوپولوس فیلم را تحت نظارت شدید حکومت ارتشی یونان وقت ساخت. روایت فیلم مثل دوربین آنگلوپولوس سیال است و سلطه دیکتاتورهای یونان، جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی یونان را تصویر میکند. آنگلوپولوس در این فیلم بهشدت تحتتأثیر شیوه کارگردانی ماکس افولس و میکلوش یانچو است، دو کارگردانی که به دلیل حرکات دوربین پیچیده و تعدد بازیگران شهرت داشتند. میراث «بازیگران سیار» برای تاریخ سینما، هنرنمایی آنگلوپولوس در پس و پیشرفتن در زمان در یک نما و بدون استفاده از کات است، همان ترفندی که آنگلوپولوس بعدا در «چشماندازی در مه» آن را به کمال رساند.
● پرده سینما، این مطلب را برای انتشار از روزنامه شرق (چاپ امروز) برگزید.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|