پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
The Help
كارگردان: تیت تیلور
فيلمنامه: تیت تیلور [براساس رمان کاترین استاکت]
بازيگران: ویولا دیویس، اِما استون، اکتاویا اسپنسر و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۱
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۴۷ دقیقه
گونه: درام
بودجه: ۲۵ میلیون دلار
فروش: نزدیک به ۲۱۷ میلیون دلار
درجهبندی: PG-13
جوایز مهم: برندهی ۱ اسکار و کاندیدای ۳ اسکار دیگر
■ طعم سینما - شمارهی ۵۰: خدمتکار (The Help)
داستان در جکسون، شهری از ایالتهای جنوبی آمریکا میگذرد. دههی ۱۹۶۰ میلادی است و نژادپرستی بیداد میکند. فیلم روی وضعیت نابسامان گروهی از خدمتکاران زن سیاهپوست متمرکز شده است که تیرهروزیهایشان را از زبان ایبیلین کلارک (با بازی ویولا دیویس) میشنویم. بهمرور درمییابیم که ایبیلین این قصهها را برای ثبت در کتاب جسورانهی اسکیتر فیلان (با بازی اِما استون) دختر سفیدپوست جوانی که شیفتهی نویسندگی است، تعریف میکند. او با بقیهی دوستاناش فرق دارد و هیچوقت محبتهای خدمتکار مهربان سیاهپوستشان، کنستانتین (با بازی سیسیلی تایسون) را از یاد نبرده است. کتاب اسکیتر اگر چاپ شود، خواب خیلیها را آشفته خواهد کرد...
موتور فیلم بهمعنی واقعی بهدنبال اخراج دوست صمیمی ایبیلین، مینی جکسون (با بازی اکتاویا اسپنسر) روشن میشود؛ تا قبل از آن، خدمتکار بهکُندی جلو میرود. درست است که آغاز خدمتکار با جذابیت چندانی توأم نیست اما تیت تیلور بهتدریج در همراه کردن مخاطب با فیلماش توفیق مییابد تا آنجا که تایم ۱۴۷ دقیقهایخدمتکار تماشاگر را کلافه نمیکند. خدمتکار را فیلمی پرشخصیت و خوشآبوُرنگ با لحظاتی فرحبخش و درمجموع سرگرمکننده یافتم که خستهکننده نیست؛ چنانکه خالی از ایراد هم نه!
اشتباه نکنید! در طعم سینما بنا ندارم به فیلمها بدوُبیراه بگویم! در قضاوت نهایی، خدمتکار فیلم بهدردبخوری است که دیدناش حالتان را خوب میکند که اگر چنین نبود اصلاً برای شمارهی ۵۰ انتخاباش نمیکردم. خدمتکار فیلمی است استاندارد [۱] و البته قابل حدس که مورد دوم ابداً منافاتی با تماشایی بودناش ندارد؛ از قضاخدمتکار هر زمان از این قاعدهی کلی عدول کرده، ضربه خورده است. اجازه بدهید مقصودم را با اتکا به مثالی، روشن کنم.
در آثاری از این دست، درام وقتی بهطور کامل مؤثر واقع میافتد که برای یکی از آدمهای درگیر -اینجا مینی مناسبترین گزینه بود- مصیبتی جبرانناپذیر رخ دهد تا علاوه بر تأثیرگذاری پیشگفته، نیروی محرکهای شود برای پیشبرد داستان و به صحنه آمدن تمامی شخصیتهای ذینفع. در خدمتکار قرار است این قوای پیشبرنده از قضیهی دستگیری و -متعاقباش- به زندان افتادنِ "یول می" تأمین شود که به دو دلیل ناکام میماند.
اول اینکه یول می آدم مهمی در فیلم نبوده است، یک سرسوزن به او نزدیک نشدهایم و بهغیر از علاقهاش به فرستادن دوقلوها به کالج، چیزی از او نمیدانیم که همدردیمان را برانگیزد. ثانیاً سکانس بازداشتاش حسوُحال و رمق آنچنانی ندارد؛ تنها دلنگرانی یول می هنگام دستگیری، به این برمیگردد که نمیگذارند کیفاش را همراه ببرد! شخصاً بهعلت انتظاری که خودِ فیلم بهوجود میآورد -چنانکه گفتم- تصور میکردم یک بلای اساسی سرِ مینی بیاید؛ ولی برعکس، او نهتنها بهکلی از کار بیکار نمیشود بلکه شغلی کمدردسرتر -و تازه مادامالعمر- پیدا میکند، دخترش را سر کار میفرستد، از شر شوهر بداخلاقاش خلاص میشود، پولی از قِبلِ چاپ کتاب به جیب میزند و...! [۲]
از وجوه قابل اعتنای فیلم، تیم پرقدرت زنان بازیگرش است. در خدمتکار هیچ مرد پررنگی وجود ندارد و کنترل فیلم بیبروبرگرد در دست خانمهاست! بازیگرانخدمتکار از ویولا دیویس و اکتاویا اسپنسر و اِما استون گرفته تا آلیسون جانی (در نقش مادر اسکیتر) و آهنا اوریلی (در نقش الیزابت لیفولت) و مخصوصاً برایس دالاس هاوارد (در نقش هیلی هولبروک)، همه خوباند. اما دو انتخاب ویژهی من از میانِ بازیگران فیلم، جسيكا چستين و سیسی اسپیسک هستند که بهترتیب نقشهای سلیا فوت (کارفرمای جدید مینی) و خانم والترز (مادر هیلی) را بازی میکنند.
چستین را از کشفهای سینمای چند سال اخیر میدانم. او متخصص بازی در نقش زنان عامی، خانهدار و شوهردوست است! بهیاد بیاورید حضور درخشاناش در پناه بگیر (Take Shelter) [ساختهی جف نيكولز/ ۲۰۱۱] را که در طعم سینمای شمارهی دوم دربارهاش نوشته بودم. او در خدمتکار نقش زنی برونگرا، احساساتی و بیشیلهپیله که آشپزی و خانهداریاش به کفر ابلیس نمیارزد(!) را پرانرژی ایفا میکند. توجه داریم که در خدمتکار، هنر جسیکا چستین فقط در ارائهی تصویری باورکردنی از زنی شلوغ و پرسروُصدا خلاصه نمیشود بلکه سلیای مأیوس و افسرده را نیز ستایشبرانگیز بازی کرده است.
اسپیسک هم یکبار دیگر نشان میدهد که چه بازیگر توانایی است. او که از دیرباز بهعلت بازی در فیلمهایی از قبیل کری (Carrie) [ساختهی برایان دیپالما/ ۱۹۷۶] وحلقهی دو (The Ring Two) [ساختهی هیدئو ناکاتا/ ۲۰۰۵] -شاید بشود گفت- در سینمای وحشت کلیشه شده، مثل آب خوردن از پس ایفای نقشی طنزآمیز برمیآید. شاید بازیهای قابل قبول خدمتکار را باید مرهون پیشینهی تیت تیلور در بازیگری دانست. کارگردان خیلی خوب به جزئیات رفتاری خانمهای فیلماش پرداخته است؛ بهطوریکه احساس میکنیم فیلم را یک زن ساخته!
خدمتکار طی هشتادوُچهارمین مراسم آکادمی، کاندیدای چهار اسکار شد که سهچهارماش به بازیگری ربط داشت! نامزدیهای خدمتکار از این قرار بودند: بهترین فیلم (برانسون گرین، کریس کلومبوس و مایکل بارناتان)، بازیگر نقش اول زن (ویولا دیویس)، بازیگر نقش مکمل زن (اکتاویا اسپنسر) و -باز هم- بازیگر نقش مکمل زن (جسيكا چستين). فیلم که با صرف بودجهای ۲۵ میلیون دلاری تهیه شده بود، عاقبت توانست نزدیک به ۲۱۷ میلیون بفروشد که در نوع خودش، موفقیتی چشمگیر بهحساب میآید.
تنها اسکار خدمتکار را خانم اسپنسر گرفت که دو تا از دیالوگهای معرکهی فیلم -با اجرای خوب او- بیشتر در ذهن میمانند: «از خوشحالیشون وقتی کوچیکان خیلی خوشمون میآد ولی بعد، اونا دقیقاً شبیه مادراشون میشن...» و: «ما توی جهنم زندگی میکنیم، ما اینجا گیر افتادیم، بچههامون اینجا گیر افتادن...» (نقل به مضمون) ایبیلین نیز در آخر به سرنوشت کنستانتین دچار میشود و این گویی فرجام محتوم تمام زنان خدمتکار سیاهپوست است؛ ترک خانهای که سالها با کمترین دستمزد زحمتاش را کشیده، با دستهای خالی و دلی شکسته و پردرد...
راستی بهخصوص بعد از به قدرت رسیدن باراک اوباما، هیچ دقت کردهاید که سینمای آمریکا چند فیلم اسموُرسمدار با محوریت تقبیحِ تبعیض نژادی و سیاهپوستانِ تحتِ ظلم و جور ساخته است؟! بهجز خدمتکار، در حال حاضر اینها را بهخاطر میآورم: ۱۲ سال بردگی (Twelve Years a Slave) [ساختهی استیو مککوئین/ ۲۰۱۳]،پیشخدمت (The Butler) [ساختهی لی دنیلز/ ۲۰۱۳]، جانگوی آزادشده (Django Unchained) [ساختهی کوئنتین تارانتینو/ ۲۰۱۲] و لینکلن (Lincoln) [ساختهی استیون اسپیلبرگ/ ۲۰۱۲] که درامی تاریخی و زندگینامهای دربارهی سیاستمداری بود که حالا بیش از هر چیز، بهواسطهی صدور "اعلامیهی آزادی بردگان"اش شناختهشده است. شما چه فیلمهایی را میتوانید نام ببرید؟ [۳]
گرچه محافظهکاری و دستبهعصا پیش رفتنِ خدمتکار گاه بدجور توی ذوق میزند [۴]؛ اما در سالیانی که بهعنوان نمونه، کاریزماتیک جلوه دادن عوالم همجنسگرایانه -برای فیلمها- امتیازی بالقوه محسوب میشود، خدمتکار همچون نسیم خوشایندی است که بینندهی دلزده از پردهدریهای امروز سینما را بهیاد خاطرات دلپذیر سینمای کلاسیک میاندازد. خدمتکار مثلِ پیشغذایی مقوی است که شاید جای غذای اصلی را نگیرد ولی شرط میبندم تا اطلاع ثانوی، سیرتان خواهد کرد.
پیمان عباسی نیا
پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۳
[۱]: البته با مقادیری اغماض!
[۲]: ترجمهی فارسی رمان منبع اقتباس خدمتکار، نوشتهی کاترین استاکت -تحت همین عنوان- در بازار وجود دارد. آنهایی که کتاب را خواندهاند، ممکن است بگویند تمام موارد فوق در رمان آمده. اگر چنین باشد، این سؤال را مطرح میکنم که مگر فیلم اقتباسی بایستی برگردان نعلبهنعل کتاب باشد؟! پس سهم سینما -و مقتضیاتاش- این وسط چیست؟
[۳]: بهلحاظ نمایش موفقیتآمیز وجههای منزجرکننده از نژادپرستی و استثمار ضمن بهرهگیری از جذابیتهای سینمایی، جانگوی آزادشده را پرقدرتتر از سایر فیلمهای اینمضمونیِ سالیان گذشته میدانم.
[۴]: گاهی بهنظر میرسد تیت تیلور خیال کرده واقعاً در دورهی ریاستجمهوری جان اف. کندی و لیندون جانسون بهسر میبریم، تیلور سعی میکند با فیلماش فقط طرح مسئله کند تا مبادا به کسی برنخورد!
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|