پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
The Ides of March
كارگردان: جرج کلونی
فيلمنامه: جرج كلونی، گرنت هسلاو و بیو ویلیمون [براساس نمایشنامهی بیو ویلیمون]
بازيگران: رایان گاسلینگ، جرج کلونی، فیلیپ سیمور هافمن و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۱
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۰۱ دقیقه
گونه: درام
بودجه: ۱۲ و نیم میلیون دلار
فروش: حدود ۷۶ میلیون دلار
درجهبندی: R
جوایز مهم: کاندیدای اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی
■ طعم سینما - شمارهی ۵۵: نیمهی ماه مارس (The Ides of March)
نیمهی ماه مارس ساختهی جرج کلونی است که وی علاوه بر کارگردانی و بازیگری، بهطور مشترک نویسندگی و تهیهکنندگی فیلم را نیز بر عهده داشته. استفن مهیرز (با بازی رایان گاسلینگ) نفر دوم ستاد انتخاباتی فرماندار مایک موریس (با بازی جرج کلونی) بهشمار میرود. موریس میخواهد بهعنوان نامزد رسمی حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده مطرح شود. استفن که کاملاً کارش را بلد است، سعی دارد کاندیدای موردِ علاقهاش را به پیروزی نزدیک کند اما با وقوع حادثهای، درمییابد همهچیز آنطور که انتظارش را داشته، "آرمانی" نیست...
نیمهی ماه مارس در قالب یک درام سیاسی، مسائل پشت پردهی کمپینهای انتخاباتی را البته بهشکلی جذاب و دراماتیک به تصویر میکشد. فیلمنامهی نیمهی ماه مارس را جرج كلونی، گرنت هسلاو و بیو ویلیمون براساس نمایشنامهی "فاراگوت نورث" (Farragut North) -اثر خودِ آقای ویلیمون- نوشتهاند که اسم اولیهی فیلم هم همین بود. رایان گاسلینگ در نقش آدم اصلی داستان، پذیرفتنی ظاهر میشود؛ وظیفهی استفن مهیرز، هرچه بهتر هوا کردن بادکنکی خوشرنگوُلعاب و توخالی بهنام موریس است. علاوه بر گاسلینگ، فیلیپ سیمور هافمن -بهویژه طی سکانس اخراج استفن- و جرج کلونی -مخصوصاً در فصل رویارویی پایانی با استفن- حضوری بهیادماندنی دارند. دربارهی بازیگریِ نیمهی ماه مارس، بیشتر خواهم نوشت.
بلاهتآمیز نیست که منتظر باشیم فیلمی محصولِ جریان اصلی سینمای آمریکا و برخوردار از امکانات تولید و مناسبات پخش جهانی، سیاستهای ایالات متحده را بکوبد و افشاگریهای آنچنانی کند؟! پس بهجای فرو رفتن در باتلاق سرخوردگی از محقق نشدن انتظاری تا این حد بیهوده، بهتر است تنها به "فیلم" بپردازیم... نیمهی ماه مارس بهدنبال ورود مالی، دختر جوان کارآموز کمپین (با بازی ایوان ریچل وود) به داستان، هوشمندانه از تبدیل شدن به فیلمی ملالآور فاصله میگیرد؛ رقابت انتخاباتی را به پسزمینه میبرد و به اثرات مخرب کثافتکاریهای سیاسی بر زندگی شخصی آدمهای حاشیهای میپردازد.
وقتی یک بازیگر باسابقه، فیلمی را کارگردانی میکند؛ کمترین انتظار مخاطب، لذت بردن از مشاهدهی بازیهایی درخشان است. در ساختهی آقای کلونی، این توقع بهنحو احسن برآورده میشود؛ اصلیها، مکملها و فرعیهای پرآوازهی نیمهی ماه مارس، همگی خوب و خوبتر از خوب هستند. فقط بهعنوان مشتی نمونهی خروار، توجهتان را جلب میکنم به حضور تماشایی خانم ماریسا تومیِ اسکاربُرده در نقش آیدا هوروویتس -خبرنگار فرصتطلب نیویورکتایمز- که مدت زمان بالایی هم در فیلم بازی ندارد.
رایان گاسلینگ که با ایفای نقش قهرمان کمحرفِ درایو (Drive) [ساختهی نیکلاس ویندینگ رفن/ ۲۰۱۱] بهخصوص محبوب سینمادوستان جوان شد، در نیمهی ماه مارس کاراکتری کاملاً متضاد را بازی میکند. جوانی در ابتدای راه، آرمانخواه که -از جایی بهبعد- از جادهی اعتدال و انسانیت خارج میشود و افسارگسیخته به سمت سیاهی میل میکند. شخصیتپردازی عالی استفن با درک درست نقش توسط گاسلینگ، توان بازیگری او و هدایت کارگردان -که اشاره کردم یکی از فیلمنامهنویسان نیز هست- همگی دست به دست یکدیگر دادهاند تا استحالهی کاراکتر محوری نیمهی ماه مارس بههیچروی خلقالساعه و احمقانه بهنظر نیاید.
نیمهی ماه مارس، اصطلاحی است که گویا از زمان قتل ژولیوس سزار در ادبیات سیاسی جهان معمول شده [۱] و بیارتباط با مضمون فیلم نیست: استفن در آستانهی از دست دادن موقعیت شغلیاش، با سوءاستفاده از حادثهی ناگهانی خودکشی مالی، پل زارا -با نقشآفرینی غیرخودنمایانهی فیلیپ سیمور هافمنِ بزرگ- را دور میزند و جایگاهاش در کمپین انتخاباتی را تصاحب میکند. فرماندار هم علیرغم تمام هارتوُپورتهایش، نشان میدهد که نهتنها به هیچ چیز پایبندی ندارد بلکه برای اخذ چند رأی بیشتر، حاضر به واگذاری هرگونه امتیازی هست.
مثل روز روشن است که اگر استفن مهیرزِ نیمهی ماه مارس درست از کار درنیامده بود، فیلم بهشدت زمین میخورد. استفن گرچه در ابتدا دم از رعایت اصول و اعتقادات میزند؛ اما نهایتاً انتخاب میکند تا گرگی در لباس میش باشد و دیگران را نردبان ترقی خود کند. با چنین انتخابی، فرماندار مایک موریس -شاید در بهترین حالت- تصویری از آیندهی محتوم استفن مهیرز است؛ پیشگویی محتملی که پوستر اصلیِ نیمهی ماه مارس نیز تلویحاً اشاره به آن دارد.
چهارمین فیلم سینمایی جرج کلونی در مقام کارگردان طی هشتادوُچهارمین مراسم آکادمی، کاندیدای کسب اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی شد. نیمهی ماه مارس علاوه بر این، در شصتوُنهمین مراسم گلدن گلوب برای ۴ رشتهی بهترین فیلم درام (جرج كلونی، گرنت هسلاو و برایان اولیور)، کارگردانی (جرج کلونی)، فیلمنامه (جرج كلونی، گرنت هسلاو و بیو ویلیمون) و بازیگر مرد فیلم درام (رایان گاسلینگ) نامزد دریافت جایزه بود که به هیچکدام از گویهای طلایی نرسید.
بهنظرم دیالوگهای درستوُدرمان از جمله ملزومات جداییناپذیر یک فیلم سیاسی استاندارد است که چنتهی نیمهی ماه مارس از این لحاظ هم خالی نمانده. معروفترین و درخشانترین دیالوگِ نیمهی ماه مارس را که در عین حال -بهواسطهی بدیهی بودناش- پیشِپاافتادهترین نیز هست، همان ابتدای فیلم میشنویم: «من نه مسیحی هستم، نه کافر، نه یهودی و نه مسلمون؛ مذهبی که بهش معتقدم، قانون اساسی آمریکاست.» (نقل به مضمون)
نیمهی ماه مارس بهترین ساختهی سینمایی جرج کلونی تاکنون [۲] است و همچنین جذابترین تریلر سیاسیِ چند سال اخیر سینمای ایالات متحده. تحمل همان چند دقیقهی آغازینِ تازهترین فیلم کلونی، مردان آثار ماندگار (The Monuments Men) [محصول ۲۰۱۴] کافی است تا به سوی این نتیجهگیری بدبینانه سوق داده شویم کهنیمهی ماه مارس در کارنامهی کارگرداناش "یک اتفاق" بیشتر نبوده!
ضمن تأکید مجدد بر کیفیت درخور توجهِ نقشآفرینیهای بازیگران و کارگردانی مسلطِ نیمهی ماه مارس، در قضاوتِ نهایی، دور از انصاف نخواهد بود اگر اینطور اظهارنظر کنیم که این پایانبندیِ بهنوبهی خود، تکاندهندهی فیلم -و بهعبارتِ بهتر: فیلمنامهی اثر- بوده که از خطر جدیِ "معمولی" و "کمتأثیر" شدن، نجاتاش داده است... خوشبختانه نیمهی ماه مارس یک فیلم سیاسی "یکبار مصرف" نیست.
بعدالتحریر: در این نوشتار -چنانکه پیشتر در متن نیز اشارهای داشتم- تمرکز فقط معطوف به ارزشهای سینمایی نیمهی ماه مارس بود؛ وگرنه بدیهیاتی مثل اینکه جرج کلونی خودش طرفدار سرسختِ حزب دموکرات است یا فیلمی بهرهمند از چنین گسترهی توزیعی، اساساً نمیتواند به ضرر منافع کلان سیاستمداران آمریکایی قدمی برداشته باشد، بر هیچ علاقهمند سینمایِ حواسجمعی پوشیده نیست.
پیمان عباسینیا
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳
[۱]: امروزه هنگامی که سخن از نیمهی ماه مارس به میان میآید، بیشتر یادآور روزی است که ژولیوس سزار در سال ۴۴ پیش از میلاد کشته شد. در آن روز، ژولیوس سزار با ۲۳ ضربهی خنجر در سنای روم در یک دسیسهی گروهی با رهبری مارکوس ژونیوس بروتوس و گایوس کاسیوس لونگینوس کشته شد. براساس نوشتهی پلوتارک، دسیسهکاران ۶۰ نفر بودند (ویکیپدیای انگلیسی، مدخل نیمهی ماه مارس).
[۲]: ۱۵ دسامبر ۲۰۱۴.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|