کاوه قادری
پنجشنبه ها، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
زلیگ
Zelig
کارگردان: وودی آلن
نویسنده فیلمنامه: وودی آلن
بازیگران: وودی آلن، میا فارو، اد هرلیهی
مدیر فیلمبرداری: گوردون ویلیس
تهیه کننده: رابرت گرینهات
تدوین: سوزان ایم. ورس
موسیقی: دیک هایمن
شرکت پخش کننده فیلم: یونیورسال
هزینه تولید فیلم: ۲٫۵ میلیون دلار
فروش فیلم: ۸.۱۱ میلیون دلار
تاریخ نخستین نمایش: ۱۵ ژوئیه ۱۹۸۳
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت زمان فیلم: ۷۹ دقیقه
زبان فیلم: انگلیسی
سیاه و سفید
خلاصه داستان: حول و حوش سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، فیلم بر روی شخصی به نام لئونارد زلیگ تمرکز میکند که دارای ویژگی خارق العادهای است و میتواند چهره و ظاهر خودش را به شکل چهره و ظاهر افرادی که در نزدیکی او هستند تغییر دهد. اف. اسکات فیتزجرالد او را در یک میهمانی میبیند و خاطرنشان میکند که این شخص در خلال میهمانی در قسمتهای مختلف و هنگام صحبت با مهمانهای مختلف تغییر شخصیت داده است. زلیگ کمکم شهرتی جهانی پیدا میکند و مطبوعات آمریکا از او به عنوان «انسان آفتاب پرستی» یاد میکنند.
توجه جامعه پزشکان آمریکا نیز به این مورد استثنایی جلب میشود. دکتر ادورا فلچر، روانپزشک، تصمیم میگیرد به زلیگ در مورد این رفتار غیرعادیاش کمک کند و از این رو، او را به بیمارستانی که در آن فعالیت میکند میبرد. دکتر فلچر در خلال یک هیپنوتیزم متوجه میشود که علاقه وافر زلیگ به مقبولیت سبب میشود تا او از لحاظ فیزیکی تغییر کند تا حداکثر ممکن همرنگ جماعت شود. دکتر فلچر زلیگ را به خانه شخصیاش میآورد و مداوای او را پی میگیرد. زلیگ کمکم به درمان دکتر فلچر پاسخ مثبت میدهد و شخصیت مستقلی پیدا میکند که در حضور دیگران تغییر چهره نمیدهد. اما درمان او عوارضی را نیز در پی دارد؛ آن چنان که به قدری اعتماد به نفس زلیگ پیشرفت میکند که به طرز شدیدی سعی در رد و مقابله با آرای دیگران دارد. دکتر فلچر متوجه میشود که عاشق زلیگ شدهاست. به دلیل پوشش وسیع رسانهای، هر دوی آنها به شخصیتهای شناختهشده جهانی تبدیل شدهاند. در آستانه ازدواج دکتر فلچر و زلیگ، زنانی دست به شکایت میزنند و مدعی میشوند که زلیگ پیشتر با آنها ازدواج کردهاست. هر چند زلیگ سعی دارد در دادگاه به این نکته متوسل شود که هنگام ازدواج با این زنان شخصیت دیگری داشتهاست اما دادگاه او را محکوم میکند.
در آستانه اجرای حکم دادگاه، بیماری زلیگ بر میگردد و خودش هم ناپدید میشود. تلاش دکتر فلچر و پلیس برای یافتن سرنخ یا ردپایی از او راه به جایی نمیبرد تا آن که شبی دکتر فلچر برای تماشای فیلمی به سینما میرود. در آن سالها پیش از شروع فیلم اصلی، تکه فیلمهای خبری در سینماها به نمایش در میآمد و در سکانسی که به یکی از گردهماییهای طرفدران هیتلر در آلمان اختصاص دارد، دکتر فلچر زلیگ را میبیند. دکتر فلچر به آلمان میرود و با زلیگ از دست نازیها فرار میکنند و دوباره به آمریکا بر میگردند. بار دیگر در آمریکا از آنها چون قهرمان استقبال میشود.
طعم سینما – شماره ۲۳۱: زلیگ (Zelig)
فیلم زلیگ به عنوان یکی از آثار مهجور و کمتر دیده شدهی سینمای وودی آلن، عمدتاً میان مخاطبان سینما به دلیل درونمایهاش شناخته شده است؛ ناظر بر آفتابپرست بودن و همرنگ جماعت شدن «لئونارد زلیگ» در قبال جامعهی پیرامونیاش! یعنی انگار اینجا با قرینهی همان تم کهنهکلاسیک و نامآشنای تقابل شخصیت اصلی با جهان پیرامونیاش مواجهیم؛ وقتی «لئونارد زلیگ» کاملاً همزیست و همراه با جامعهی پیرامونیاش عمل میکند اما به مدد طنازیهای وودی آلن در متننویسی و خلاقیتهایش در موقعیتنگاری و ایجاد کنش و واکنش، باز هم «لئونارد زلیگ» به طرز متناقضنمایی با جهان پیرامونیاش کشمکش و ناسازگاری دارد! همان جهان پیرامونی که هویت هیبریدیِ «لئونارد زلیگ» را به مراتب بیشتر از هویت اصلی و واقعی او میپذیرد و جالب اینجاست که خود «لئونارد زلیگ» هم در پایانِ مسیری که قرار است به هویت واقعیاش برسد، درست زمانی احیا میشود که دوباره به هویت هیبریدی خود برمیگردد؛ انگار که هویت واقعی او در همان هویت هیبریدی او نهفته است؛ و این همان درونمایهی هجوگرایانهی فیلم وودی آلن است که مورد توجه قرار گرفته است.
اما کاری که وودی آلن در زلیگ میکند، خیلی فراتر از محدودهی درونمایهای و هجوگرایانهاش است. به لحاظ ساختاری، زلیگ وودی آلن را میتوان یکی از موفقترین آثار تجربی او در حوزهی مستندنمایی و ماکیومنتری دانست؛ آن هم مستندنمایی از تقریباً هیچ! مستندنمایی از یک داستان کاملاً خیالی و ذهنی و انتزاعی، با خردهموقعیتهایی «جوک»وار و شخصیتی آشفته و پاراکسیدوکال که هم در متن و هم در اجرا، مستقیماً زاییدهی ذهن وودی آلن است. در واقع، زلیگ وودی آلن یکی از مصداقهای همان جملهی معروف گابریل گارسیا مارکز است که میگوید هنرمند میتواند هر مهملی را به هم ببافد، به شرطی که بتواند آن را از نظر حسی و ذهنی به مخاطباش بقبولاند. فقط برای اینکه بهتر درک کنیم وودی آلن به لحاظ ساختاری در زلیگ چه میکند، یک لحظه در قالب یک مثال کاملاً معالفارق، ایستاده در غبار محمدحسین مهدویان را به یاد بیاوریم؛ وقتی مهدویان از طریق تعدادی فایل صوتی و روایت چند راوی فرعی، مقاطعی از زندگی و زمانهی «احمد متوسلیان» را تصویرنگاری و نمایشآرایی و مستندنمایی میکند. در زلیگ اما دشواریِ کار وودی آلن در این است که ابتدا به ساکن همان چند فایل صوتی و راویان فرعی را نیز در اختیار ندارد؛ پس همهچیز از راوی اصلی و فرعی تا تصویرنگاریِ مستند و تهیهی گزارش و خبر، جملگی باید از ذهن مؤلف فیلم، منبعث از متنی که نوشته تراوش کند؛ و اینجاست که آن مهملبافیِ روایی و واقعیسازیِ تصویری و نمایشیاش، اهمیت پیدا میکند.
اما این واقعیسازی و مستندنمایی چگونه صورت میگیرد؟ اولین کاری که در این زمینه صورت میگیرد، سیاه و سفید کردن رنگبندی فیلم و کهنه و خشدار کردن پلاستیک تصویر به گونهای است که انگار داریم یک فیلم قدیمی و آرشیوی را تماشا میکنیم. در این زمینه، از ریتم تند حرکات داخل تصاویر و نوع تصویربرداریها و انتخاب تصاویر از نماهای متوسط و دور گرفته تا نوع تدوین و چینش تصاویر، به گونهای است که انگار این فیلم آرشیوی که داریم تماشایش میکنیم، گزارشی و خبری است؛ ویژگیای که در نوع لحن و بیان راوی اصلی هم نمود دارد. مسألهی بعدی خود همین انتخاب راوی است؛ یک راوی اصلی که عمدهی خطوط داستانی فیلم را با لحن و بیان گزارشی و رادیویی، روی تصاویری که عامدانه قرار است خبری جلوه کند روایت میکند و در ادامه، جور کردن تعدادی راوی فرعی که با ارائهی روایاتی از ماجرا از زوایا و دیدگاههای مختلف، شمایلنگاریِ مستندنمایانهی فیلم را کامل کنند و نهایتاً شکل دادن کلی گزارش و خبر و روایت از برهههای متفاوتی از مسیر زندگی «لئونارد زلیگ» که در واقع، همان خردهموقعیتهای داستانی هستند اما در روایت شفاهی، با لحن و بیان گزارشی و خبری عرضه میشوند و به صورت نمایشی هم مستندنمایانه عرضه میشوند؛ به مدد سیاه و سفید بودن رنگبندی، قدیمی کردن پلاستیک تصویر و دوربینی که نماهای از بالا یا نماهای متوسط و دور میگیرد و همواره ایستا است و با سوژه، فاصلهگذاریهای خاص و عمده دارد.
در واقع، کاری که وودی آلن در زلیگ انجام میدهد، همان چیزی است که میتوانیم عنواناش را بگذاریم «راستنمایی بالفعل یک دروغ بالقوه» از طریق شواهد و قرائن و مدارک جور کردن. دقت کنیم که اصلاً یکی از فلسفههای قرار دادن چند راوی در فیلم، این است که هر کدام از روایتهای فیلم، در ظاهر دارای مرجع استناد شوند! همچنانکه میبینیم برای هر روایت، تصویر و نمایش پشتوانه وجود دارد! برای نمونه، وقتی «دکتر فلچر» از نخستین رویاروییاش با «لئونارد زلیگ» و دکتر شدن او میگوید، همزمان عکسهایی را مشاهده میکنیم که «لئونارد زلیگ» با تبختر در حال سیگار کشیدن مقابل «دکتر فلچر» نشسته و با او گفتگو میکند؛ یا به عنوان نمونهی دیگر، وقتی «لئونارد زلیگ» در حیاط خانهی «دکتر فلچر» با سایر دکترها بر سر آب و هوا درگیر میشود، ما همزمان با نریشن راوی، از طریق دوربینی دور از سوژه اما ایستا و ناظر، در قالب یک نمای بسیار دور این درگیری را مشاهده میکنیم؛ مشابه همان چیزی که در سکانس بهم ریختن موعظهی «پاپ» توسط «لئونارد زلیگ» اتفاق میافتد. این شواهد و قرائن و مدارک جور کردن تا جایی جلو رفته که عملاً یک فیلم ساختگی و مندرآوردی با نام «مرد در حال تغییر» ساختهی سال ۱۹۳۵ کمپانی برادران وارنر هم به عنوان سندی دال بر وجود «لئونارد زلیگ» و ماجراهای او در فیلم آورده شده است! در واقع، جهت راستنمایی هر دروغ، برای هر روایت، یک تصویر یا نمایش بکگراند و مدرکساز درنظر گرفته شده است؛ تا جایی که برای برخی وقایع ادعایی فیلم، تیتر و عکس روزنامه هم جور شده است و حتی از برخی فیلمهای آرشیوی مشهور هم به صورت دستکاری شده استفاده شده که بامزهترین نمونهاش، حضور اغتشاشگرانهی «لئونارد زلیگ» در یکی از معروفترین سخنرانیهای «آدولف هیتلر» است! در این راستنمایی تصویری و نمایشی البته یک نکتهی جالب، استفاده از تصاویر به صورت یک آلبوم عکس گاه خانوادگی، گاه زندگینامهای و گاه تاریخی است که در کنار نحوهی نمایش تصاویر به صورت زوم و زومبک، جنبههای خبری و گزارشی این فیلم مستندنما را تقویت میکند.
■■■■
حال، اگر متن فیلم زلیگ را یکبار در ذهنمان مرور کنیم، پی میبریم که با یک داستان خیالیِ مفرح مواجهیم ولی وقتی همزمان فیلم را هم میبینیم، انگار که داریم یک مستند دقیق با کلی دادههای متقن دربارهی یک شخصیت تاریخیِ واقعی را تماشا میکنیم! این دقیقاً همان چیزی است که میتوان عنواناش را گذاشت راستنمایی بالفعل یک دروغ بالقوه! و بخشی از این حربه، از طریق درهمآمیختهسازی واقعیت با خیال شکل میگیرد. دقت کنیم به روایت راویان فرعی همچون سال بلو، سوزان سانتاگ و ایروینگ هاو؛ کسانی که از روشنفکران مشهور دههی بیست میلادی بودند و وقتی دربارهی پدیدهای خیالی با مختصات «لئونارد زلیگ» با آنها مصاحبه میشود، آنها نظرات و دیدگاههای خود را در باب این پدیدهی خیالی ارائه میکنند اما وقتی همین روایتها در کنار داستان واقعیسازیشدهی «لئونارد زلیگ» قرار میگیرند، انگار تبدیل میشوند به مشاهدات و مستندات واقعی و عینی آن روشنفکران از شخصیتی تاریخی به نام «لئونارد زلیگ» که میدانیم در عمل هیچگاه وجود خارجی نداشته است! و اساساً با همین روش است که در تصاویر و فیلمهای تاریخی، «لئونارد زلیگ» داخل زندگی و زمانهی افرادی همچون «اسکات فیتزجرالد»، «آدولف هیتلر»، «یوجین اونیل» و «چارلی چاپلین» جای داده میشود.
■■■■
وودی آلن در زلیگ به طرز شگفتانگیزی توانسته از یک سری تراوشات ذهنی و خیالی، یک داستان واقعیسازیشده با کلی مستندات به ظاهر تاریخی خلق کند؛ همان گونهای که به آن میگوییم «ماکیومنتری»؛ و شگفتانگیزتر آنکه حتی در چنین گونه و ساختاری هم، آلن به همان اندازه در نقد و هجو جهان و جامعهی پیرامونیاش موفق بوده که در «کمدی-درام»ها، «عاشقانه»ها و «پارودی»هایش! از هجو «دکتر بریسکی» (بخوانید جامعهی پزشکی) گرفته که «لئونارد زلیگ» را دچار تومور مغزی و در آستانهی مرگ میدانست اما خودش کمتر از دوهفتهی بعد بر اثر تومور مغزی درگذشت، تا هجو کمپینهای مردمیِ راست افراطی و چپ افراطی که در موافقت یا مخالفت با «لئونارد زلیگ» به راه میافتند و اصلاً هجو نوع برخوردهای ایجابی و سلبیِ جامعه با «لئونارد زلیگ»؛ یکشبه از او قهرمان و ضدقهرمان ساختن و سؤاستفادههای تجاری از او و امثالهم! از قضا، از آنجایی که فیلم زلیگ به لحاظ تکنیکی و فنی، درام نیست و عامدانه آن تمرکز روایی و نمایشیِ بایستهی یک درام را روی شخصیت اصلیاش ندارد، مناسبترین بستر برای آلن فراهم شده تا زیست و مناسبات جهان و جامعهی پیرامونیاش را پررنگتر به هجو بکشد؛ در قالب محاکات رواییِ مستندگونهی برخوردهای ناشی از هیجانها و عشق و نفرتهای زودگذر این جامعه؛ و از آنجایی که در فیلم، نگاه به کاراکتر اصلی و زیست و رفتار و کنش و واکنشهای او، از بیرون و از دید جامعه و مواجههی جامعه با او است، این هجو جامعه بسیار عیان به تصویر کشیده شده است؛ شاید حتی عیانتر از تمام آثار سینمایی وودی آلن!
کاوه قادری
اردیبهشت ۱۴۰۱
برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند اینجا را کلیک کنید
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|