پرده سینما

چگونه یک داستان تکراری با قریحه هنری تزئین و به اعتلا رسانده شد؛ نگاهی به فیلم «سخنرانی پادشاه» به انگیزه سالروز اکران فیلم

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«من دوتا پیشنهاد اول ازدواج تو را رد کردم نه به خاطر اینکه دوست ات نداشتم، بلکه به خاطر اینکه نمی تونستم کالسکه سلطنتی را تحمل کنم، نمی تونستم فکر زندگی پر از سفر و وظایف اجتماعی را تحمل کنم، زندگی که درواقع مال من نبود. اما بعد فکر کردم اون لکنت خیلی شدیدی داره، اونا اون رو به حال خودش رها می کنند.»

 

هلنا بونهام کارتر در سخنرانی پادشاه

 

 

 

سخنرانی پادشاهسخنرانی پادشاه ضمن اینکه یکی از فیلم‌های مورد علاقه من است، تنها فیلمی هم است که مجبورم کرده تا ظرف مدت کمتر از شش ماه، بیش از ده بار به دیدن اش بروم.

داستان فیلم از سی و یکم اکتبر سال 1925 یعنی زمانی که پرنس آلبرت فردریک آرتور جورج باید برای اختتامیه جشن سالانه پادشاهی، به جای پدرش شاه جورج پنجم سخنرانی کند شروع می‌شود و نهایتاً با سخنرانی رادیویی پادشاه جورج ششم در سپتامبر سال 1939 به خاطر ورود بریتانیا به جنگ دوم جهانی به پایان می‌رسد. 

وقتی برای اولین بار تیزرهای تبلیغاتی این فیلم را دیدم بسیار متعجب شدم که چرا منتقدین از یک چنین فیلم مسخره‌ای به عنوان شانس برتر اسکار هشتاد و سوم، گلدن گلاب شصت و هشتم و بافتا شصت و چهارم یاد می‌کنند در حالی که در آن سال فیلم‌های مبارز، قوی سیاه و حتی سرآغاز جالب تر به نظر می آمدند.

از قضا و به صورت کاملاً اتفاقی فیلم از طریق یکی از دوستان ام به دست ام رسید و از سر بی حوصلگی گفتم نیم نگاهی به این فیلم بیاندازم. در همان شروع فیلم، فیلمبرداری متفاوت دنی کوهن و موسیقی اعجاز آور الکساندر دسپلات، حس کنجکاوی من را برای دیدن فیلم تحریک کردند.

صورت خسته و ناامید دوک یورک و همچنین نگاه نگران همسرش الیزابت و پس از آن سکوت ورزشگاه ویمبلی لندن، شیهه اسب و حس شرمساری حضار از ناتوانی سخنران، کمربندهای محکمی بودند که من را جلوی تلویزیون به صندلی محکم بستند تا بدون اندکی حواس پرتی فیلم را تا آخر تماشا کنم.

داستان فیلم را همه می دانیم. ماجرای نحوه برتخت نشستن شاهزاده الکن بریتانیا و غلبه او بر مشکل تکلم اش. داستانی شاید تکراری از کتاب های تاریخ، اما زینت شده با هنر.

سخنرانی پادشاهفیلمبرداری این فیلم برعهده دنی کوهن بود. متولد 1974 می باشد زیبایی کار کوهن در این فیلم، یکی استفاده از لنزهای واید تر و دیگری خارج از مرکز قرار دادن سوژه ها در تصویر بود، طوری که غالباً شاهد نماهای بسیار باز در محیط های بسته بودیم که سوژه معمولاً در یکی از گوشه ها قرار می گرفت (خارج از مرکز بودن سوژه بیشتر به اصرار کارگردان بود). گویی دنی کوهن تلاش داشته به نوعی قانون یک سوم در عکاسی را نشان دهد و شاید به همین دلیل است که اکثر صحنه های فیلم حالتی تابلو گونه یا پوستر وار دارند تا اگر بیننده اندکی حوصله بخرج دهد بتواند با گرفتن اسکرین شات از صحنه های فیلم انبوهی از تصاویر زیبا مخصوص پس زمینه را شکار کند. کوهن برای سخنرانی پادشاه به عنوان نامزد اسکار و بافتا معرفی شد.

یکی دیگر از نکات قوت این فیلم، موسیقی متن آن است که علیرغم اینکه در هیج جای از فیلم وجودش را به تنهایی به رخ بیننده نکشانده اما لازم الوجود بودنش برای اثرگذاری سایر بخش ها کاملاً مشخص است. به خصوص درلحظه سکوت ورزشگاه ویمبلدون موقع سخنرانی اول، یا موقعی که شاهزاده پس از مرگ پدرش برای دوستش لاینل از بدجنسی های دایه اولش صحبت می کند و نهایتاً اوج هنرمندی الکساندر دسپلات در بکارگیری موومانت دوم از سمفونی هفتم بتهوون برای سخنرانی آخر فیلم است.

دسپلات که در سابقه هنری خود برای فیلم های بسیاری از جمله گروگانگیری، سیریانا، قطب نمای طلایی، ماجرای عجیب بنجامین باتن، جولی و جولیا، تای لایت، هری پاتر و ... کار کرده، برای آهنگسازی فیلم سخنرانی پادشاه  توانست جایزه بافتا را از آن خود کند اما برای کسب اسکار و گلدن گلاب مغلوب ترنت رزنور وآتیکوس روس  از فیلم شبکه اجتماعی شد.

فیلمنامه سخنرانی پادشاه اما برای خود داستانی است. جدا از روایت ها و افسانه هایی که درمورد نحوه نگارش این فیلمنامه در سایت ها، مجلات و روزنامه ها مطرح است، از نظر من نا آشنا به مسائل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آن زمان و مکان، ظرافت های نهفته دراین فیلم بسیار قابل تقدیر است و هر دفعه که این فیلم را می بینم یک نکته جدیدی را از آن برداشت می کنم.

دیوید سیدلر 75 ساله که سابقاً فیلمنامه فیلم های پادشاه و من، فرزند اژدها و ... را نیز نوشته، برای فیلم سخنرانی پادشاه توانست جایزه اسکار و بافتا را از آن خود کند. اما در گلدن گلاب مغلوب آرون سورکین از فیلم شبکه اجتماعی شد.

تام هوپر اما شاید بزرگترین وزنه این فیلم باشد. کارگردانی که بیشتر تو کار تهیه تیزرهای تبلیغاتی فعالیت می کرده و در کارنامه سینمایی اش نیز بیشتر کارگردان سریال های تلویزیونی بوده است و تنها فیلمی که من از این کارگردان دیده بودم، فیلم یونایتد لعنتی یا نفرین شده The Damned united مربوط به سال 2009 بود. جالب اینجاست که امضا هوپر جوان یعنی قرار دادن سوژه خارج از مرکز در آن فیلم از نظر من به اندازه سخنرانی پادشاه جالب و لذت بخش از کار درنیامده بود.

تام هوپر برای برای گرفتن جوایز معتبر سینمایی می بایست با کارگردان قدرتمندی بنام دیوید فینچر از شبکه اجتماعی رغابت می کرد که خوشبختانه یا شاید هم بدبختانه، بجز اسکار در گلدن گلاب و بافتا مغلوب فینچر شد.

از فیتز ویلیام دارسی در فیلم غرور و تعصب گرفته تا جفری کلیفتون در بیمار انگلیسی، از لرد وسکس در فیلم شکسپیر عاشق تا هری برایت فیلم ماما میا و حتی جورج فالکونر در فیلم یک مرد تنها هیچکدام از نظر من به زیبایی و تأثیر گذاری نقش برتی در فیلم سخنرانی پادشاه نبود.

شاید شخصیت شاه جرج ششم، خارج فیلم و در عالم واقعیت اندکی در دلنشین جلوه دادن بازی کالین فرث تاثیر داشته باشد، اما بی گمان نمی توان هنر و توانایی این بازیگر 51 ساله انگلیسی را برای اجرای هرچه بهتر این نقش نادیده گرفت. به خصوص اینکه فهمیدم او برای لکنت بهتر زیر نظر مربیان مربوطه بسیار بسیار آموزش هم دیده

کالین برای بازی در این فیلم توانست بالاتر از خاویر باردم، جف بریجز، جسی آیزنبرگ، جیمز فرانکو و مارک والبرگ، هر سه جایزه اسکار، گلدن گلاب و بافتا را به حق از آن خود کند.

هرچند من کاپیتان هکتور باربوسا را در فیلم دزدان دریایی کاراییب خیلی بیشتر از لئو تروتسکی در فیلم فریدا یا حتی پیتر سلرز در فیلم زندگی و مرگ پیتر سلرز دوست دارم، اما جفری راش در فیلم سخنرانی پادشاه به قدری دلچسب و دلنشین نقش لاینل لاف را ایفا کرد که تصویری قابل احترام در ذهن من بیننده از خودش به جا گذاشت.

مردی که توانست بین کار، خانواده و علاقه قلبی خودش با مهارتی ستودنی تعامل برقرار کند. تعاملی که به جرات می توان گفت از اصلی ترین بخش های موفقیت در زندگی هر انسانی به شمار می رود.

این بازیگر 60 ساله استرالیایی برای کسب جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل می بایست با دیکی معتاد به کراک با بازین کریستین بیل از فیلم مبارز، رقابت می کرد.

گلدن گلاب و اسکار را کریستین  و بافتا را جفری به خانه برد. ولی ای کاش این دو فیلم در دوسال متفاوت اکران می شدند تا بازیگران مرد نقش مکمل هر کدام از فیلم ها می توانستند هر سه جایزه را با خود به خانه ببرند.

هملت، بال های کبوتر، باشگاه مشت زنی، سیاره میمون ها، بدبیاری، عروس مرده، چارلی و کارخانه شکلات سازی، هری پاتر، نابودگر و آلیس در سرزمین عجایب یک فهرست از برخی فیلم های مورد علاقه من که وجه اشتراک شان کسی نیست جز هلنا بونهام کارتر بازیگر 45 ساله انگلیسی و همسر تیم برتون.

هلنا در فیلم سخنرانی پادشاه زیباترین وجه یک خانم را به نمایش در می آورد. انسانی مستقل، ملکه ای باهوش، مادری مهربان و همسری دلسوز. هنرنمایی این بازیگر در فیلم از نظر من ستودنی و خارج از حد بیان است، طوری که حتی بازی کردن انگشتان دست اش هم نماهایی از فیلم را به خود مشغول می کند (در ملاقات اول با لاینل لاف برای گرفتن وقت معاینه).

هنوز که هنوز است، و پس از اینهمه مدت، هروقت که یادی از فیلم می کنم، چشمهای نگران از سر دلسوزی، لبخند مهربان و اراده ای آهنین از ملکه الیزابت مادر را در ذهن ام تجسم می کنم. اما افسوس که داوران گلدن گلاب و اسکار در این مورد با من هم عقیده نبودند و جایزه خود را در کمال بی انصافی (از نظر من) به ملیسا لئو از فیلم مبارز دادند و فقط مسئولین بافتا (آن هم شاید به خاطر انگلیسی بودن هلنا) جایزه خود را به او دادند.


 تاريخ ارسال: 1391/6/18
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>شقایق:

چرا اسم نویسنده این مطلب رو نزدین؟ از جایی برداشتین؟ یا قلم بچه های سایته؟

0+0-

شنبه 18 شهريور 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.