موحد منتقم
نقد و بررسی فیلم طلوع سیاره میمون ها ساخته مت ریوز
Dawn of the Planet of the Apes (2014)
-طلوع سیاره میمون ها معجونی درهم جوشی از مضامین، کاراکترها و حوادث آشنا و تکراری است. فیلمنامه پر از عناصر تکراری و بازیافتی و نپخته است.
-فیلم اما از هر لحاظ که مشکل داشته باشد، از نظر صحنه های اکشن و جلوه های ویژه حرف های زیادی برای گفتن دارد. صحنه ی حمله میمون ها به شهر در نیمه شب یکی از بهترین فصل های اکشن سال سینمای هالیوود است.
طلوع سیاره میمون ها با تصویر بسته ای از چهره ی سزار نقش اول فیلم یعنی میمونی جهش یافته که الان سردسته جمع کثیری از میمون هاست آغاز می شود. میمون ها با صلح و صفا در قبیله ای در نزدیک یک سد آبی زندگی می کنند تا اینکه سر و کله ی انسان ها پیدا می شود. آنها از ویروس میمونی جان سالم به در برده اند و در منطقه ای کنار هم گرد آمده اند و هم با تمام امکانات زندگی می کنند. ولی انرژی و سوخت شهر آنها در حال تمام شدن است و آنها مجبورند برای تأمین برق خود از سدی که در نزدیکی قلمرو میمون هاست استفاده کنند. نمایندگان این پاد آرمانشهر که از این ویروس جان سالم به در برده اند مجبور هستند برای ادامه زندگی با این میمون ها وارد گفتگو شوند. انسانها و میمونها با هم برخورد میکنند. در حالی که عناصر میانه روی هر دو گونه (میمونها و انسانها) سعی میکنند تا به توافقی برای انجام همکاریهای دو جانبه و جلوگیری از بروز یک جنگ برسند، عناصر تندروتر، تنها یک چیز میخواهند: نابودی رقیبان.
طلوع سیاره میمون ها فیلمی درباره دیپلماسی و ریاست و قانون است. فیلم می خواهد در لایه های زیرین خودش درباره چگونگی به وجود آمدن خشونت در افراد و نحوه گسترش آن به جامعه و منجر شدن به جنگ داخلی صحبت کند. طلوع سیاره میمون ها از افراد حقیری سخن می گوید که سال ها تحت الشعاع یک فرمانده مستبد بوده اند و در اولین فرصت دست به شورش می زنند. آنچه فیلم درباره آن داستان می گوید شباهت زیادی با رویدادهای جهان معاصر و شکل گیری گروه های تروریستی در یکی دو دهه گذشته دارد.
من آمادگی این را داشتم که فیلم طلوع سیاره میمون ها را بسیار دوست داشته باشم مخصوصاً اینکه قسمت اول فیلم خیلی خوب بود. ولی طلوع سیاره میمون ها علیرغم صبوری و دقتی که در روایت داستان انجام می دهد یک فیلم به شدت کلیشه ای در این نوع ژانر است. با ورود انسان ها و برخورد سزار در همان 15 دقیقه ابتدایی با آنها و درخواست هایی که رد و بدل می شود شما کاملاً می توانید پایان داستان را حدس بزنید. به ویژه اینکه در پایان فیلم که همه منتظر آن اتفاق بزرگ و جنگ هستند فیلم تمام می شود و ما باید منتظر قسمت بعد بمانیم!
کاراکترهای حیوانی فیلم از پرداخت بسیار بهتری نسبت به کاراکتر های انسانی برخوردار هستند! اندی سرکیس در نقس سزار که یک میمون کامپیوتری است فوق العاده باور پذیر از کار درآمده است و میمیک های چهره اش به خوبی احساسات درونی او را بروز می دهد. برعکس آنها بازیگران انسان فیلم کاملاً دو بعدی و مبهوت از آب درآمده اند.
تمامی بازیگران فیلم به صورت جالبی از ابتدا تا انتهای فیلم از تعجب دهانشان باز است. گری اولدمن احساس بسیار بیشتری نسبت به آنچه نقش از او می خواسته است بروز داده است. هرچه میمون ها به لطف جلوه های ویژه خوب از کار در آمده اند و خوب بازی می کنند. انسان های فیلم دو بعدی اند به همین دلیل روابط بین آنها شکل نگرفته است و برای بیننده باور پذیر نیست.
طلوع سیاره میمون ها معجونی درهم جوشی از مضامین، کاراکترها و حوادث آشنا و تکراری است. فیلمنامه پر از عناصر تکراری و بازیافتی و نپخته است. فیلم هیچ چیز تازه یا غافلگیر کننده ای ندارد و توئیست های داستانی کاملاً آشکار قابل پیش بینی هستند. فیلم می توانست پس از حمله میمون ها به شهر به پایان برسد ولی بی خود کش داده شده است تا بینندگان را در انتظار قسمت بعدی بگذارد.
فیلم اما از هر لحاظ که مشکل داشته باشد، از نظر صحنه های اکشن و جلوه های ویژه حرف های زیادی برای گفتن دارد. صحنه ی حمله میمون ها به شهر در نیمه شب یکی از بهترین فصل های اکشن سال سینمای هالیوود است از طرف دیگر خلق کاراکترهای میمونی بدون هیچ نقصی انجام گرفته است.
فیلم در حالت آرمانی می توانست درباره روابط بین انسان ها و حیوان ها و خصوصیات مشترک آن ها یا چیزی درباره تاریخچه خشونت باشد، ولی فیلمساز تمام این موضوعات را نیمه کاره رها کرده است که به پایان نیمه کاره فیلم برسد. در پایان طلوع سیاره میمونها انسان ها برای نجات فرار می کنند و میمون ها برای مقابله با حملات یک پایگاه نظامی منتظر میمانند. با توجه به محتوی ناامید کننده و پایانی ناامید کننده تر عنوان غروب سیاره میمون ها بیشتر برازنده ی این فیلم است!
موحد منتقم
آبان نود و سه
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|