پرده سینما
مت دیمن فیلم مریخی به کارگردانی ریدلی اسکات را آماده نمایش دارد. این فیلم از روی رمان مریخی نوشته اندی ویر که سال 2011 منتشر شد، ساخته شده است. دیمن نقش یک فضانورد را بازی میکند که از اولین کسانی است که روی مریخ پا گذاشتهاند، اما یک توفان شن او را تا مرز مرگ پیش میبرد و گروه اش را با این تصور که او جان خود را از دست داده است، وادار به ترک مریخ میکند. او اکنون در مریخ سرگردان و کاملاً تنهاست و هیچ راهی نیست که به زمین علامت بدهد زنده است. حتی اگر هم این کار را بکند، ذخایرش به قدری نیست که تا رسیدن گروه نجات برای زنده ماندن او کافی باشد، اما فضانورد حاضر نیست تسلیم شود... جسیکا چاستین، کیت مارا، مایکل پنا، کریستن ویگ، چیوتل اجیوفور، جف دانیلز، مکنزی دیویس، شان بین، دانلد گلاور و نائومی اسکات دیگر بازیگران مریخی هستند که 25 نوامبر (4 آذر) اکران میشود. مریخی یک فیلم علمی تخیلی است که عناصری از فیلمهای جاذبه و جداافتاده را وام گرفته است، اما به شیوه خود، داستانی درباره بقا را روایت میکند. دیمن در گفتوگو با وبسایت از تجربه فضایی جدید خود و همکاری با اسکات میگوید.
چطور درگیر پروژه مریخی شدید؟
اولین گام برای آشنایی با این پروژه شنیدن نام درو گدار به عنوان کارگردان بود. او را نمیشناختم و برای همین به سراغ اش رفتم و با هم گپ کوتاهی زدیم. بعد از آن باید تصمیم میگرفتم که میخواهم با این کارگردان جوان کار کنم یا این که به سراغ فیلم دیگری بروم. من از برخورد حرفهایاش خاطره خوبی داشتم و پاسخم به تهیهکننده مثبت بود، ولی درو خیلی زود نظرش عوض شد و تصمیم گرفت فیلم دیگری به نام Sinister Six بسازد. او علاقه زیادی به دنیای قصههای مصور دارد و فکر میکرد فیلم رویاییاش را خواهد ساخت.
با این اتفاق تصور کردم همه چیز از بین رفته است و من هم باید یک سال و نیم بیکار باشم، اما در اوج ناامیدی تماسی از ریدلی اسکات داشتم و با او قرار ملاقات گذاشتم. اولین چیزی که به او گفتم، این بود که من این فیلمنامه را دوست دارم، اما تازه در بین ستارهای (کریستوفر نولان) بازی کردهام و در نقش فردی که در یک سیاره گیر افتاده، ظاهر شدهام. به نظرم جالب نبود بعد از مدتی استراحت باز در نقش یک فضانورد ظاهر شوم که در یک سیاره گیر افتاده است، اما اسکات به من توضیح داد که فیلمی کاملاً متفاوت را در نظر دارد و من هم نمیتوانستم به او پاسخ منفی بدهم.
آیا 18 ماه توقف تصادفی بود؟
بخشی از آن عمدی بود، چون ما از نیویورک به لسآنجلس نقل مکان کردیم و برای کل خانواده من زمان برد تا به شهر جدید عادت کنیم. پس از آن هم فیلمنامه خوبی به دست ام نرسید. باید قبول کرد فیلمهایی که من در 20 سال اخیر دوست داشتم بازی کنم، کمتر ساخته میشوند و بسیاری از فیلمنامهها به شکل عجیبی سر از تلویزیون درمیآورند. به همین خاطر بازی در یک فیلم درام فضایی کمی پرخطر بود. اگر از من بپرسید چند فیلمنامه را که سال قبل خواندم واقعاً پسندیدم، پاسخ ام شما را ناامید میکند. فیلمنامههای ارژینال کمتر نوشته میشوند و این کمی ناامیدکننده است.
فکر نمیکنید حضور در یک فیلم درباره مریخ پرخطر باشد با توجه به این که فیلمهای قبلی با سوژه مشابه در گیشه نفروختند؟
فکر نمیکنم فیلمهای زیادی با این سوژه ساخته شده باشد ولی باید اعتراف کنم تا الان که شما این سوال را مطرح کردید، به این موضوع فکر نکرده بودم. پس بیایید امیدوار باشیم که مریخی در گیشه بفروشد و فیلم خوبی از آب دربیاید.
تفاوت این فیلم با آثار مشابه قبلی را در چه میبینید؟
فکر میکنم بزرگترین چالش این فیلم حضور من در تنهایی مطلق در مریخ است، آن هم در شرایطی که کل دنیا تلاش میکند این فرد را به زمین برگرداند. من به قسمتهای مربوط به خودم و مریخ در فیلم علاقه بیشتری دارم.
شیوه کار ریدلی به عنوان کارگردان را چطور ارزیابی کردید؟
شیوه کار او مرا به یاد استیون سودربرگ و استیون اسپیلبرگ میانداخت. آنها هم فیلم را حین فیلمبرداری تدوین میکردند. شما دقیقاً میدانید در چه فیلمی حضور دارید، چون هیچ کار اضافهای انجام نمیشود و سکانسی بیجهت گرفته نمیشود. هیچکس به شما جواب نمیدهد نگران فیلم نباش، چند ماه دیگر میفهمی چه شد. در عوض اسکات دقیقاً به شما میگوید که چه میخواهد، سکانس درباره چیست و سکانسهای بعدی چه خواهد بود. او به شما استوریبورد میدهد تا درست مثل کتاب مصور آن را ورق بزنید و با تصاویر آن ارتباط برقرار کنید و کارتان سادهتر شود. شاید شما گزینههایی برای انتخاب حین فیلمبرداری داشته باشید، ولی این گزینهها و حیطه عمل شما کاملا محدود است، چون همهچیز به دقت از قبل تعیینشده است.
به این ترتیب او به شما کمک کرد تا درک بهتری از کل ماجرا داشته باشید؟
وقتی با او فیلمنامه را مرور میکردیم، طوری صحبت میکرد که انگار در حال فیلمبرداری هستیم. او به من میگفت دقیقا چه زمانی کات میدهد و من حتی برای کاتها چه زمانی باید آماده باشم. نکته مهم دیگر، تیم فنی همراه او بود که برخی از آنها سابقه 35 سال همکاری داشتند و به اندازه اسکات در جزئیات دقیق بودند. بنابراین زمانی که سر صحنه میرسیدم، همه آماده بودند و من هم با مطالعه استوریبوردها میدانستم خواست اسکات چیست و خب در این شرایط کار به مراتب سادهتر بود.
میتوانید کمی درباره شخصیت مارک واتنی توضیح دهید؟ آیا او دچار جنون میشود؟
فیلم ما اقتباسی از یک کتاب مشهور است و این دقیقا موضوعی است که در نقد کتاب توسط رسانهها مطرح شده است. به نظرم فیلم درباره دلتنگی و پریشانی شخصیت اصلی نیست. شاید برخی این برداشت را داشته باشند، ولی او شخصیتی مثبت و خوشبین دارد که به سادگی امیدواریاش را از دست نمیدهد. او فقط تلاش میکند مشکل بعدی را تشخیص دهد و آن را حل کند. او برای این که زنده بماند، باید مشکلات زیادی را حل کند. هر کدام از این مشکلات میتوانند موجب مرگش شوند. اگر محفظه اکسیژن بشکند، او میمیرد. اگر تصفیهکننده آب خراب شود، او میمیرد. تازه اگر تمام این دستگاهها به کارشان ادامه دهند، احتمال مرگش به خاطر گرسنگی وجود دارد. اندی ویر نویسنده کتاب (که البته من با او ملاقات نکردم و فقط مصاحبههایش را دیدم) اشاره میکند که چطور به این ایده رسیده و چون یک دانشمند است، تنها اجازه میدهد علم و دانش آینده مارک را دیکته کند. به نظرم مارک، انسان باهوشی است و تنها به این خاطر میتواند روی مریخ دوام بیاورد.
شخصیت او در کتاب شوخ و بامزه است. این قضیه در فیلم هم رعایت شده است؟
خیلی از مسائل مربوط به او از جمله مونولوگهایش عیناً از کتاب برداشته شده است. به نظرم هر کسی که در شغل اش ناچار باشد به نوعی مرگ را فریب دهد و زنده بماند، باید بهرهای از شوخطبعی و طنز برده باشد. اگر اشتباهی رخ نداده باشد، ما به اندازه کافی شوخی و طنز در فیلم خواهیم داشت.
مارک را چطور توصیف میکنید؟
خیلی شبیه خودم است. وقتی برای اولین بار فیلمنامه را خواندم، به چند موقعیت خندیدم. به نظرم تمام اهمیت قضیه این بود که اجازه ندهد جدی بودن شرایط، این شوخطبعی را از بین ببرد. او فردی شوخطبع و باهوش است. به نظرم این فیلم به نوعی در ستایش از علم و ماهیت بشر است و همین نکته است که ما را به سوی کشف ناشناختهها سوق میدهد. البته شخصاً علاقهای به کشف ناشناختهها ندارم و دوست ندارم در اینگونه کارها پیشگام باشم بلکه ترجیح میدهم در خانهام کنار شومینه بمانم و اجازه دهم دیگران تجربههایشان را برایم تعریف کنند!
برای این فیلم تحقیقات علمی هم انجام دادید؟
اصلا! البته هر بازیگری آزاد است تا دلش میخواهد چنین تحقیقاتی انجام دهد، ولی به نظر من همهچیز در بازی خلاصه میشود. اگر بازیگری بهدرستی انجام شود، تماشاگر آن را باور میکند. اگر بازیگر دقیقاً بداند درباره چه چیزی صحبت میکند، بسیاری از مشکلات حل میشود، ولی اکثر اوقات بازیگرها واقعا نمیدانند چه میگویند. حتی در مورد بین ستارهای هم کریس نولان چیزی درباره فیزیک یاد نگرفته بود و یک مشاور فنی در این زمینه داشت. فکر میکنم این که برخی از شما روزنامهنگارها مینویسید طرف برای این که بتواند نقش فضانورد را ایفا کند، سه ماه تحقیق کرده بود، کمی بیمعنی باشد!
در پایان آیا تمام کارگردانهای بزرگی که شما با آنها کار کردهاید، ویژگیهای مشترکی دارند؟
بله، بدون تردید. پنج یا شش سال پیش متوجه این موضوع شدم. تکتک آنها، آنهایی که ما استادان فیلمسازی مینامیم، همه آنها مشتاق هستند نظر همه آدمهای اطراف خود را بدانند. همه کسانی که با آنها کار میکنند، بازیگرها، عوامل اصلی، هر کس که بتوان روی او حساب کرد. آنها میخواهند همه پیشنهادها را بشنوند. چند سال پیش کلینت (ایستوود) به من گفت: اگر نظر خوبی داری، چرا مطرح نمیکنی؟ همه آدمها امتیازش را به من میدهند! نکته مهم در یک پروژه این است که شما همکاری میکنید. این یک دیکتاتوری است، چون کارگردان در نهایت مسئول فیلم نهایی است که روی پرده میرود. ریدلی میتوانست یک نقاش باشد، اما او فیلمسازی را انتخاب کرد، چون نگرانی جمع کردن آدمها و انجام کار گروهی، چیز دیگری است. او همچنان رئیس همه است
● پرده سینما، ترجمه این گفتگو را برای انتشار از روزنامه صبا برگزید.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|