کاوه قادری
نقد و بررسی فیلم آشفتگی به کارگردانی فریدون جیرانی
آنچه از تقریباً تمام این مؤلفههای روایی و نمایشی فیلم آشفتگی، کارکردزدایی می کند، در خود داستان موقعیتِ فیلم نهفته است؛ به ویژه از منظر کم روند بودن فراز و فرودهای داستانی و حفرههای روایی متعددی که در باب پیشزمینهسازی روایی و نمایشی برای پیشامدها، وقایع و حتی کنشهای اعوجاج برانگیز داستانی و موقعیتی وجود دارد.
چون پیشزمینه و پشتوانهی روایی و نمایشی لازم برای واقع شدن را ندارند، لاجرم «اصالت وقوع» روایی و نمایشی نیز ندارند و در واقع، «جامپ کات»هایی داستانی، یا چه بسا «جامپ کات»های روایت نمایشی هستند که از این فتورمان، اصالتزدایی میکنند.
نخستین نکتهای که دربارهی فیلم آشفتگی فریدون جیرانی میتوان گفت، این است که جیرانی در فیلم جدیدش، در رویکردی شبیه به فیلم قبلیاش یعنی خفگی، کوشیده در وهلهی اول، یک فتورمان استعاری، شاعرانه و عکاسانه بسازد. اگر از همان ابتدای فیلم، به نحوهی انتخاب تصاویر، شکل اتفاقاتی که درون تصویر میافتد، نوع کادربندی تصویر و میزان سهمی که هم به کاراکتر و هم به فضا اختصاص داده میشود دقت کنیم و چنین ویژگیهای ساختار نمایشی را در کنار ویژگیهای روایت نمایشی همچون نحوه و لحن و بیان روایت، مکثها و میانه موقعیتها و لحظات گذارِ روایی و نمایشی، ایستا و ثابت بودن میزانسنها، مسکون و مسکوت بودن نماها و اجراهای با لحن و بیان و کنش و رفتار سرد و خشک بازیگران قرار دهیم، مجموعاً شمایل و شاکلهای فتورمانی را البته تا زمانی که داستان موقعیتِ فیلم روایت نشده، در تازه ترین اثر فریدون جیرانی میبینیم! چنانکه کمی پیشتر گفته شد، تا اینجای کار، درست مانند فیلم قبلی جیرانی؛ البته اینبار بدون آنکه پلاستیک تصویری و بصری اثر، مثل خفگی، الزاماً فضای تصویری و بصری یک فتورمان را بسازد؛ ضمن اینکه برخلاف فیلم قبلی جیرانی، اینبار شمایل زمانی و مکانی خاصی به جهان فیلم داده نشده تا فیلم، فتورمانی رها از قید زمان و مکان و بدون تاریخ مصرف باشد و برای هر زمانی، اقتضای روایت و کارکرد دیداری و روایی داشته باشد.
اما آنچه از تقریباً تمام این مؤلفههای روایی و نمایشی فیلم آشفتگی، کارکردزدایی می کند، در خود داستان موقعیتِ فیلم نهفته است؛ به ویژه از منظر کم روند بودن فراز و فرودهای داستانی و حفرههای روایی متعددی که در باب پیشزمینهسازی روایی و نمایشی برای پیشامدها، وقایع و حتی کنشهای اعوجاج برانگیز داستانی و موقعیتی وجود دارد. برای نمونه، از همان ابتدا، با جر و بحث دو برادر به دلیل اختلافات گذشتهشان و سپس قتل ناگهانی یکی به دست دیگری مواجهیم، آن هم در شرایطی که پیشینه دو برادر، آنچنان که لازم است حادثهی محرک و سپس نقطه عطف درام را رقم بزند، نه پرداخت داستانی شده و نه روال منطق روایی و منطق دراماتیک را یافته و حتی معرفی اولیهی قانع کنندهای نیز ندارد؛ از همین کمبود روایی گرفته تا چرخ و فلک حرکتی «دریا» میان شوهر سابق و شوهر فعلیاش و تصمیم به قتل هر دو شان و غیره، با مجموعه پیشامدها، وقایع و کنشهایی مواجه هستیم که روال کامل منطق روایی و دراماتیک را به لحاظ علت و معلولی و قدرت اقناعکنندگی طی نمیکنند و چون پیشزمینه و پشتوانهی روایی و نمایشی لازم برای واقع شدن را ندارند، لاجرم «اصالت وقوع» روایی و نمایشی نیز ندارند و در واقع، «جامپ کات»هایی داستانی، یا چه بسا «جامپ کات»های روایت نمایشی هستند که از این فتورمان، اصالتزدایی میکنند؛ آن هم فتورمانی که تمام میزانسنهای ایستا و ثابتاش و لحظهنگاریهای مستمر و متمرکزش در کارگردانی، در غیاب یک روایت داستانیِ حلاجی شدهی منسجم، صرفاً در خدمت شرح تصویری و نمایشیِ چیستی و چگونگی «فوقع ما وقع» است و نه محاکات چرایی آن. در واقع، جیرانی کوشیده پیرو فیلم قبلیاش، علاوه بر چیستی و چگونگی، اینبار چراییهای داستانیاش را نیز از طریق روایت نمایشیِ تمرکزگرا روی فضا و رفتارنگاریها بیان کند؛ امری که حفرههای روایی و نمایشی را پدیدآورده که با توجه به ماهیت توصیفی و استعاری فتورمان فیلم، فقط از طریق تأویلهای فرامتنی قابل پر شدن است!
این کارکردزدایی جنس داستان از فضای فتورمانی فیلم، به حدی است که فیلم برای زنده نگه داشتن فضای فتورمانی بایستهی خود، ناگزیر به تحمیل دائم و مستمر موسیقی پسزمینهای، با خاصیت روایت و حسبخشی به پیشامدها و وقایع و کنش و واکنشهایش شده است؛ تا جایی که در بسیاری از دقایق، در فقدان یا ضعف عناصر داستانگوی تصویر، همین نوع موسیقی است که یاریگر تصویر در داستانگویی میشود؛ تا اندازهای که صدا، حتی قابلیت حذف از روایت داستان را پیدا میکند! و این یعنی فریدون جیرانی فیلمی ساخته که در آن، یکی از عناصر مادر در روایت سینمایی که همان صدا باشد، تقریباً حذف یا علی السویه شده است! به این معنا که میتوان گفتگوها و محتوای شفاهی روایت را نشنید و در عین حال، چیز خاصی از داستان تصویری و نمایشی فیلم را نیز از دست نداد! ویژگی که البته در فیلم قبلی جیرانی یعنی خفگی نیز کم و بیش وجود داشت؛ با این تفاوت که در آن فیلم، پیوستگی و ارتباط تماتیک میان تصاویر فیلم و پیامدش سلسلهبندی آن تصاویر در قالب یک «آلبوم عکس» خطیِ واحد و داستانگو، در کنار فضای روایت نمایشیِ پرجزئیاتی که به مدد پلاستیک تصویری و لوکیشنهای خاص جهان فیلم ایجاد شده بود، آنچنان قدرت داستانگویی تام و تمامی به تصویر داده بود که درست مانند یک فیلم صامت، حتی نیازی به وجود صدا احساس نمیشد؛ در حالی که در فیلم جدید جیرانی، در فقدان یا ضعف چنین عناصری، نیاز به عناصر متعارف و کلاسیکِ روایت داستانیِ موجود در سینمای ناطق، به مراتب بیشتر از فیلم قبلی احساس میشود.
در همین زمینهی ضعف روایت نمایشی در محاکات عینی خطوط داستانی، در برخی دقایق، به نظر میرسد فیلم حتی در نمایشی کردن توصیفات حالتهای رخ دادهی میان کاراکترها در این فتورمان نیز به مراتب عقبتر از متن عمل میکند و گویی نمایش و اجرا دارد دنبال متن میدود! به گونهای که متن به نحو خام و تئوریکاش، در صورت روایت رادیویی همزمان با تصور ذهنی مخاطب، چه بسا میتواند توصیفهای دقیقتر و پرجزئیاتتری از حالتهای درونی این فتورمان برای مخاطب ایجاد کند تا خود روایت نمایشی فیلم که جز در ساختار نمایشی فتورمانگونه و تا حدودی «آلبوم عکس»گونهاش، متریال توصیفی و تشریحی چندانی در خود ندارد و شاید از همین روی است که جهت تقویت داستانگویی تصویر، به تک ایدههایی همچون کج کردن شکل فیلمبرداری جهت کج دیده شدن تصاویر روی آورده شده است تا مثلاً این کجیِ شکلی، به آن «آشفتگی» مفهومیِ مدنظر فیلمساز در ذهن مخاطب تسری یابد! ایدههایی که آنقدر منفرد، جداافتاده و مجزا از بخش عینی و ابژکتیو درام فیلم هستند که فقط به مدد اینگونه تأویلهای فرامتنی («کجی» نشانهی «آشفتگی»!) میتوانند محقق شده داخل درام به نظر برسند و مثلاً متریال توصیفی و تشریحی بیشتری برای روایت تصویری فیلم فراهم کنند!
در این میان، اگر از اینکه برخلاف فیلم قبلی جیرانی، تیم بازیگریِ متحدی نیز انتخاب نشده و لحن و بیان گاه متضاد اجراها، متناسب با فضای روایی جهان فیلم، یکدست نیست بگذریم، در مجموع، با روایت نمایشی مواجهیم که برخلاف فیلم قبلی جیرانی، نتوانسته به آن نقاط کور روایت داستانی که در اثر یکنواختی موقعیتی و خلأ داستانی ایجاد شده، جان بدهد و آنها را هم به شمایلی از داستان بدل کند؛ اتفاقی که میتوان گفت حاصل بکارگیری وسیع آن ابزارهای روایت نمایشی فتورمانساز در داستان موقعیتی شده که متریالهای روایت داستانی لازم برای بدل شدن به یک درام قابل تعقیب را ندارد و در نتیجه، آن ابزارهای روایت نمایشی به عنوان «وجه قصه»، جای آن داستان موقعیتِ نحیف و کم روند به عنوان «قصه» را گرفته است.
کاوه قادری
دی ۱۳۹۸
آشفتگی
کارگردان: فریدون جیرانی
تهیهکننده: فریدون جیرانی
نویسنده فیلمنامه: فریدون جیرانی
بازیگران: بهرام رادان، مهناز افشار، مهران احمدی، نازنین صلحجو، نسیم ادبی
موسیقی: کارن همایونفر
مدیرفیلمبرداری: مسعود سلامی
تدوین: بهرام دهقان
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|