پرده سینما
رسیدیم به عد چهل. دفتر چهلم. چهل عدد مبارکی است. با این همه تصور می کنم فاصله ی سه ماهه ای که بین یادداشت قبلی و این یادداشت افتاده است، لبه ی تیز اتهام را بیش از پیش متوجه من می کند که در این پنج ماه اخیر کارم را به ویرایش مقالات محدود کرده ام! شب یلدا سایت «پرده سینما» وارد چهارمین سال فعالیت خود شد و من حتی به این بهانه هم چیزی ننوشتم. از خودم می پرسم چرا؟
**********
سی و یکمین جشنواره فیلم فجر چند روز پیش به پایان رسید. اگرچه نسبت فیلم های ضعیف و متوسط به فیلم های خیلی خوب و عالی در مقایسه با دوره های قبل بیشتر شده بود، اما از سوی دیگر فکر می کنم این جشنواره نشان می داد که دوران جدیدی در سینمای ایران آغاز شده است. دورانی که از فیلم های تکراری با مضمون «خیانت» و «طلاق» و «فمنیسم» نشانی نیست، و مضامین جدیدی در حال گسترش است. (امسال کلی فیلم «جاده ای» در جشنواره داشتیم و چندین فیلم با لحن، و داستان تازه). بی بروبرگرد این دوران خجسته تا حد زیادی مرهون مدیریت سینمایی کشور است که اگرچه انتقادات فوق العاده زیادی بهش وارد است، اما این خط مشی اش جای تحسین دارد. لازم بود که اداره کل نظارت و ارزشیابی جایی وارد کار شود و خانه تکانی سینمای ایران را آغاز کند. این خانه تکانی اگرچه خیلی دیر، و در ماهها و سال های آخر معاونت سینمایی انجام شد، اما به هر حال ثمر خودش را داد.
**********
جشنواره فجر سی و یکم منظم ترین جشنواره ای بود که به یاد می آورم. خاطرم هست چند سال پیش گاهی «روزانه» اعلام می شد و گاهی حتی سانس به سانس! و تغییر در برنامه ها غیر قابل اجتناب بود. شخصاً تصور نمی کردم محمدرضا عباسیان این چنین از پس دبیری جشنواره برآید. چندین سال بود که نظم در جشنواره فراموش شده بود.
نکته دیگری که در مورد مدیریت این جشنواره به نظرم قابل تحسین به نظر می رسد این بود که دبیر جشنواره زیر بار فشارهای مختلف نرفت و فیلم هایی که وارد جشنواره نشده بودند به بهانه های مختلف امکان نمایش در جشنواره را پیدا نکردند. به نظر می رسد عباسیان تا آخرین روزها و حتی واپسین ساعت های جشنواره تحت فشار بود که برخی از فیلم های مردود شده در جشنواره را در سینمای رسانه ها به نمایش بگذارد، اما وی زیر بار نرفت.
**********
با وجود اینکه پنج ماه از مرگ پدرم می گذرد اما همچنان آشفته ام. هنوز نتوانسته ام به حال و هوای عادی ام بازگردم. دوستان ام در سایت «پرده سینما» و به ویژه سید رضا منتظری عزیز، ازم مراقبت می کنند. و من نمی دانم این ناتوانی فزاینده ی من در مواجهه با انبوه خاطرات و احساسات مربوط به پدرم تا کی ادامه خواهد یافت؟
دو نفر از دوستان نازنین ام (که یکی از آنها خواننده سایت «پرده سینما»ست) همچنان شنبه هر هفته با ارسال پیامک، بهم یادآوری می کنند که می شود بهتر و موفق تر زندگی کرد و خوشبخت تر بود. می شود به غصه ها فکر نکرد. ازشان ممنونم و قدر این مراقبت شان را می دانم.
********
هیوا مسیح دوست فرزانه گرامی ام، اخیراً نسخه ای از دیوان حافظ ی که انتخاب و تدوین کرده به من هدیه داد. او صد غزل حافظ را برگزیده و آنها را به شیوه ی «نیمایی» تقطیع کرده است:
سمن بویان
غبار غم
چو بنشینند
بنشانند
پری رویان
قرار دل
چو بستیزند
بستانند
به فتراک جفا
دل ها، چو بربندند
بربندند
ز زلف عنبرین
جان ها، چو بگشایند
بفشانند
...............
مدت ها بود خبر داشتم هیوای نازنین در تدارک تدوین چنین حافظ ی است، اما فکر نمی کردم به این زودی ها این مهم محقق شود. من طرفدار یا حتی علاقه مند شعر نو نیستم، با این حال به نظرم این حافظ نیما، از زمان انتشار شعر «افسانه» نیما یوشیج انقلابی ترین حرکتی است که در شعر فارسی صورت پذیرفته است.
**********
سال نو نزدیک است. امیدوارم حال ام بهتر شود. لسان الغیب شیرازی می فرمایند:
مگذران روز سلامت به ملامت حافظ چه توقع ز جهان گذران می داری
غلامعباس فاضلی
بیست و ششم بهمن ماه سال نود و یک
برای مشاهده دیگر یادداشتها، اینجا را کلیک کنید
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|