کاوه قادری
یکی از ویژگیهایی که تمساح خونی را دارای کشش داستانی و کشمکش موقعیتی میکند، تدارک دیدن «ضد قهرمان» قدرتمندی است که به لحاظ تحکم، نفوذ داشتن، بازیخوانی، نقشهچینی و دامگذاری، از قهرمانان داستان چندگام جلوتر است؛ اما آن ضدقهرمان با آن ویژگیها، در تمام طول داستان، از دستگیر کردن قهرمانان پاپتی داستان عاجز میماند؛ گویی که در شکل «بازی موش و گربه»وار رابطهی بین قهرمان و ضدقهرمان فیلم عزتی، نوعی الگوی کلاسیک «تام و جری»وار دنبال میشود.
نوع پایانبندی سهل و سرخوشانهی فیلم برای یک فیلم پاپکورنی، این نوع «Happy Ending» بد نیست اما مهمترین نقصاناش، عدم تناسب گرهگشایی با گرهافکنی است.

اجازه بدهید حرف آخر را اول بزنیم؛ این اتفاق خجستهای است که فیلمسازان سینمای ایران مخصوصاً تازهنفسها و فیلماولیها، به سمت ساختن فیلمهایی بروند که دارای کمیک استریپ و داستان دنبالهدار هستند؛ مثل تمساح خونی جواد عزتی که میتوان گفت به نوعی تأثیرپذیرفتهی ایرانیزه شدهی فیلم مردان خوب شین بلک و امثالاش است؛ بهویژه از حیث لحن و فضا و رفتار قهرمانها و تعقیب و گریز موقعیتی که بسیار بجا بومی و محلی شده و با مناسبات متعارف درون فیلمهای ایرانی انطباق پیدا کرده است. روی دیگر سکهی این اتفاق خجسته اما این است که هنوز به اندازهی کافی در داستانگویی در این قبیل فیلمها، ایزو و استاندارد نیستیم.
با فیلمی مواجهیم که در ساحت روایت، پرجنبوجوش و خوشقریحه عمل میکند. در این زمینه، نخستین ویژگی که در فیلم تمساح خونی جواد عزتی به چشم میآید، اهمیت دادن به داستان تصویری و فضاسازی صوتی در غیبت دیالوگهاست؛ این یعنی فیلم نحوهی روایتاش را از ابتدا برای مخاطب جذاب میکند تا مخاطب راحتتر بتواند به جهان فیلم ورود کند. وقتی از قریحه و انرژی جنبشی روایت صحبت میکنیم، از جاذبههای روایی همچون راویدار بودن، شراکت دائم موسیقی متن در روایت صوتی داستان، گردش مکانی دائم در داستانگویی تصویریِ موقعیت و پینگپنگ کلام فعالانه و طنازانه سخن به میان میآوریم که نشان میدهد عزتی میخواسته یک «کمدی موقعیت» پرتحرک و خوشاستیل پیش روی مخاطب بگذارد.
از «کمدی موقعیت» بودن تمساح خونی جواد عزتی گفتیم؛ وقتی نه صرفاً مفرح بودن دیالوگها، بلکه برخورد متضاد ابژهها و تقابل منافع موقعیتی و شخصیتی، «کمدی موقعیت» را شکل میدهد و انعکاس این تضادها و تقابل منافعها در کلام، فیلم را واجد «کمدی کلامی» نیز میکند؛ تضادها و تقابل منافعی که در رفتارنگاریهای بیدیالوگ هم نمود دارد؛ ترجیعبندش سکانس پوکر بازی کردن در کازینو که در بسیاری از مواقعاش صرفاً حالت کاراکترها و سکوت فعال آنها در شراکت با موسیقی متن، میتواند داستان آن لحظات را روایت کند. در این میان، یکی از ویژگیهایی که این «کمدی موقعیت» را دارای کشش داستانی و کشمکش موقعیتی میکند، تدارک دیدن «ضدقهرمان» قدرتمندی است که به لحاظ تحکم، نفوذ داشتن، بازیخوانی، نقشهچینی و دامگذاری، از قهرمانان داستان چندگام جلوتر است؛ ویژگیای که خودش یکی از جذابیتهای این «داستان موقعیت» است اما در همین بحبوحه، تضاد کمدیساز در این است که آن ضدقهرمان با آن ویژگیها، در تمام طول داستان، از دستگیر کردن قهرمانان پاپتی داستان عاجز میماند؛ گویی که در شکل «بازی موش و گربه»وار رابطهی بین قهرمان و ضدقهرمان فیلم عزتی، نوعی الگوی کلاسیک «تام و جری»وار دنبال میشود.
فیلم تمساح خونی جواد عزتی به لحاظ روایی، یک موقعیت داستانی دنبالهدار است؛ موقعیت داستانی دنبالهداری که قابلیت چالشافزایی و تصاعدی کردن گرهافکنیها را دارد و هنر عزتی در این است که در بسیاری از مواقع توانسته با وجود طولانی کردن اندازهی زمانی موقعیت، جذابیت و هیجان موقعیت را حفظ کند که بارزترین نمونههایش سکانسهای کازینو و پمپ بنزین است. متریالبخش این موقعیت داستانی دنبالهدار، تعقیب و گریزهای اکشنگونهی کلاسیک فیلم است که از طریق تسلسل عناصر تصادف در موقعیتپردازی و جلوهگری شلوغی و هیاهو و جنون در فضاسازی، تقویت میشود و به پیش میبرد و زنجیرهی موقعیتی فعال و پایداری را به لحاظ داستانی پیش روی ما میگذارد؛ آن هم در فیلمی که بخش اعظمی از داستان موقعیتاش قرار است در یک شب بگذرد اما تا اندازهی زیادی از خلأ داستانی گریخته است.
فیلم تمساح خونی جواد عزتی دیالوگنویسیهای مفرح و هوشمندانهای دارد، بلد است کاراکتر فرعی مؤثر در خدمت پیشبرد داستان و تهییج خردهموقعیتها بکار بگیرد، بلد است مرتب حادثهافزایی کند و «داستان موقعیت» را در حرکت نگاه دارد، بلد است داستانک در خدمت تقویت و مفرحسازی داستان اصلی بکار بگیرد و در این زمینه از داستانکها به عنوان داستان شخصیتها استفاده میکند تا در معرفی شخصیتهایش به الگوی «سکانس معرفی + داستان موقعیت اصلی» بسنده نکند و «تألیف شخصیت» کاملی در عین تمرکز روی «داستان موقعیت» داشته باشد.
اما از این گفتیم که تمساح خونی جواد عزتی در داستانگویی کمیک استریپ، همچنان فیلمی ایزو و استاندارد نیست؛ این یعنی با وجود تمام محسنات فیلم اول عزتی، وقتی از فیلمی مثل مردان خوب شین بلک الهام میگیریم، هنوز بعضی از ملزومات آن نوع سینما را نداریم؛ مثل زمان مطول! این خیلی خوب است که به تبعیت از مد روز سینمای جریان اصلی، فیلم بالای یکصد دقیقه بسازیم، به شرطی که متریال داستانی کافی برای این میزان داستانگویی را هم در اختیار داشتیم. فیلم اگرچه به لحاظ داستانی، زنجیرهی موقعیتی فعال و پایداری دارد اما تنوع کنش و واکنشی لازم برای کشش یکصد دقیقهای این زنجیره را در اختیار ندارد و در نتیجه از میانهی فیلم به بعد، یکنواختی تدریجی نوع تقابل دو قطب قهرمان و ضدقهرمان، رفته رفته فیلم را از ریتم و جنب و جوش میاندازد و در این زمینه فیلم نیاز به تزریق موقعیت فرعی دارد ولی این امر خیلی دیرهنگام صورت میگیرد.
مسألهی بعدی نوع پایانبندی سهل و سرخوشانهی فیلم است که برای یک فیلم پاپکورنی، این نوع «Happy Ending» بد نیست اما مهمترین نقصاناش، عدم تناسب گرهگشایی با گرهافکنی است و آن همه فخرفروشی در ایجاد چالش داستانی و آن گرهافکنی تصاعدی دشوار، در مرحلهی گرهگشایی با پاسخ قانعکنندهای مواجه نمیشود و فیلم خیلی سردستی به چالش موقعیتی و داستان اصلیاش پایان میدهد.
مسألهی بعدی این است که با وجود اجراهای هارمونیساز فیلم، همچنان ایده از اجرا جلوتر است؛ مسألهای که باعث شده در اوقات استراحت درام و با یکنواخت شدن ایدهها، اجراها نیز افول بیابد. در واقع، در این رابطهی اثر با مؤثر، اثر همواره از مؤثر خود عقبتر است و دائم به دنبال آن میدود و در این زمینه، عزتی میبایست در نیمهی دوم فیلماش روی ایدههای روایی و موقعیتی داستان بیشتر کار میکرد.
با این همه، تمساح خونی جواد عزتی فیلمی است بهروز به لحاظ ساخت، قاعدهمند به لحاظ سبک کلاسیکاش، بازیگوش به لحاظ موقعیتی و مفرح به لحاظ فضا و حال و هوا و اجراها که بهرغم ظاهر آشفته و ابزوردش، انسجام تماتیک و ارگانیک دارد. این یعنی با فیلمی مواجهیم که با وجود تمام معایب مهماش، به اندازهی یک فیلم اولی «دانایی سینمایی» دارد و این خودش بهترین شروع برای فیلمسازی جواد عزتی در سینمای ایران است.
کاوه قادری
نوروز ۱۴۰۳
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|