پرده سینما

کمدی سیاه دنباله‌دار اما زودگذر! نگاهی به فیلم «زودپز» ساخته رامبد جوان‎

کاوه قادری

 


 

 

         

 

 

 

 

         

در زودپز به لحاظ شکل‌شناسی، با یک «کمیک استریپ» ایرانی مواجهیم که تقریباً مقید به داستانگویی کلاسیک است.

 

 

زودپز فیلمی که بازی با موقعیت را بلد است، جنب‌وجوش موقعیتیِ زیادی دارد و انرژی جنبشیِ داستانگویی‌اش بالاست، بلد است چگونه از حوادث محرک، نقطه‌عطف بسازد.

 

 

هنر رامبد جوان در فیلم زودپز این است که یک موقعیت داستانیِ ساده را در سیر رویدادهای مختلف، آنقدر بسط می‌دهد که به یک داستان موقعیت دنباله‌دار تبدیل می‌کند.

 

 

امتیازی که زودپز برخلاف خیلی از کمدی‌های نظیرش در سینمای ایران دارد این است که تغییر لحن بجا و اصیلی دارد.

 

 

با وجود تمام این امتیازات زودپز رامبد جوان فیلمی ماندگار نیست؛ به‌ویژه در قیاس با فیلم‌های قبلی خود رامبد جوان مانند نگار یا ورود آقایان ممنوع؛ فیلمی که یکبار تماشایش بسیار لذت‌بخش است اما بعد از آن، به فراموشی سپرده می‌شود.

 

 

 

 

جدیدترین فیلم رامبد جوان یعنی زودپز، مانند تمام آنچه در ده-پانزده سال گذشته از آثار او دیده‌ایم، دارای مهر و امضای صاحب‌اش است؛ نه به این معنا که بخواهیم رامبد جوان را لزوماً مؤلف بدانیم، اما به هرحال زودپز نیز مانند قانون مورفی، نگار، ورود آقایان ممنوع و حتی پسر آدم دختر حوا، دارای ویژگی‌هایی است که از پسِ آن می‌توان خالق اثر را پشت اثر شناسایی کرد؛ که مهم‌ترین این ویژگی‌ها عبارت است از ناخودآگاه خلاق و فعالی که عنصر محاسبه را در خودش دخالت نمی‌دهد و به همین دلیل است که شخصیت‌های پرجنب‌وجوش‌اش، وقایع و رویدادهای متوالی‌اش، کنش و واکنش‌های کارتونی‌اش و بازیگوشی‌های داستانی‌اش، همگی اصیل و دلنشین جلوه می‌کنند. تجسم این ناخودآگاه رامبد جوان را می‌توان همان شخصیت «فرید جینگلبرد» در سریال خانه سبز بیژن بیرنگ و مسعود رسام دانست! «فرید جینگلبرد»ی که رگه‌ی بازیگوشی‌ها و رفتار پرجنب‌وجوش‌اش حتی در سکانس‌های اکشن و انتقام فیلم نگار نیز دیده می‌شد، اینجا در زودپز نیز در نوع حادثه‌سازی‌ها و تقریباً تمام کنش و واکنش‌های رفتاری شخصیت‌ها به این حوادث نمود دارد.

در زودپز به لحاظ شکل‌شناسی، با یک «کمیک استریپ» ایرانی مواجهیم که تقریباً مقید به داستانگویی کلاسیک است؛ فیلمی مملو از واقعه و رویداد و داستانگوی موقعیت و فضا که از طریق گفتگوها و مراودات شخصیت‌ها در این فضا، داستانگویی شخصیت‌ها را نیز انجام می‌دهد و در مواقعی آنقدر به داستانگویی کلاسیک مقید است که حتی موسیقی متن‌اش را نیز در داستانگویی فضا و موقعیت مربوطه، فعالانه دخالت می‌دهد. فیلمی که بازی با موقعیت را بلد است، جنب‌وجوش موقعیتیِ زیادی دارد و انرژی جنبشیِ داستانگویی‌اش بالاست، بلد است چگونه از حوادث محرک، نقطه‌عطف بسازد و از «انفجار زودپز» و مرگ «قدرت» گرفته تا مسأله‌ی سفته‌ها و دزدی از عروسی و تلاش برای جا دادن جسد در حاشیه‌ی بمباران‌ها، داستان را مرتب جهت‌دهی جدید کند. در واقع، هنر رامبد جوان در فیلم زودپز این است که یک موقعیت داستانیِ ساده را در سیر رویدادهای مختلف، آنقدر بسط می‌دهد که به یک داستان موقعیت دنباله‌دار تبدیل می‌کند؛ داستان موقعیت دنباله‌داری که یکی از مهم‌ترین مشخصه‌هایش، جهان و جغرافیای معین است؛ جغرافیایی شهری که از حیث گشت و گذارهای سیاحتیِ موقعیتی به داستان نمایشی کمک می‌کند و جهانی که در آن مرتب تلاش می‌شود تا عناصر دهه‌ی شصتی بکار گرفته شود؛ از موسیقی و سرودها و سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی درون آن تا نحوه‌ی زیست و تبلیغات رسمی؛ نه از این حیث که «دهه‌ی شصت» فیلم، واقعی و باورپذیر جلوه کند، بلکه بر این اساس که فیلم، واجد جهانی هویت‌مند و شناسه‌دار باشد که چنین نیز هست.

در زودپز رامبد جوان، با یک «کمدی سیاه» مواجهیم. «کمدی سیاه»ی که از طریق هجوگری موقعیت و تغییر جهت و حتی تغییر هویت موقعیت از شکل تیپیکال‌اش شکل می‌گیرد و محتوای تند و تیز آن با تلطیف لحنی که به واسطه‌ی کمدی بودن ماجرا صورت می‌گیرد، قابل هضم می‌شود. نمونه‌ی این نوع کمدی را در فیلم می‌توان در سکانس بازجویی از «سیروس» و «شاهین» در ابتدای فیلم دید؛ وقتی یک دستکاری ساده در روند طبیعی دیالوگ‌ها، محتوای موقعیت را از «بازجویی» به تکرار دیالوگ‌های جذاب فیلم شعله تبدیل می‌کند! یا در سکانس بمباران نانوایی که ایجاد تشابه تصویری و بصری بین آرد نانوایی و گاز سمی، هجوگر موقعیت است! و یا حتی در سکانس پایانی و موقعیت دادگاه که عنصر آژیر قرمز، کل موقعیت را به هجو می‌کشد.

در این هجوگری‌های زودپز، یکی از ترفندهای ثابت رامبد جوان، تغییر وضعیت ناگهانی شخصیت‌ها در موقعیت از برنده به بازنده یا از طلبکار به بدهکار و بالعکس است که یکی از جلوه‌های «بازی با موقعیت» فیلمساز نیز محسوب می‌شود. برای نمونه در سکانس گفتگو و کنش و برهم‌کنش میان «سیروس» و «قدرت» در انبار تعمیرگاه، وضعیت «سیروس» در مقابل «قدرت»، بارها از موضع طلبکار به بدهکار و بالعکس تغییر می‌کند. نمونه‌ی دیگر، تغییر مرتب جایگاه «قدرت»، از «شهید» به «مُرده» مخصوصاً در سکانس فوت در بیمارستان است؛ یا به عنوان نمونه‌های دیگر، تغییر وضعیت «سیروس» و «شاهین» در سکانس موشک‌باران ساختمان، از «برنده» به «بازنده» و در سکانس بمباران نانوایی، از «شیمیایی» به «آردمالی» شده است. در تمام این نمونه‌ها، شاهد نوعی تضادسازیِ وضعیتی و رفتاری نیز هستیم که به شکل‌گیری کمدی موقعیت فیلم کمک می‌کند.

در این میان اما امتیازی که زودپز برخلاف خیلی از کمدی‌های نظیرش در سینمای ایران دارد این است که تغییر لحن بجا و اصیلی دارد. در کمدی‌های اینچنینی در سینمای ایران معمولاً این نوع تغییر لحن به درام را از طریق آوار کردن خروار خروار موسیقی حجیم با افکت سنگین به انضمام جمله‌گویی‌های گل‌درشت و قصار صورت می‌دهند! در حالی که برای تغییر لحن فیلم از کمدی به درام، بیش و پیش از هرچیز، «موقعیت دراماتیک» نیاز است و نه صرفاً لحظه یا جمله‌ی دراماتیک! و این همان کاری است که رامبد جوان در زودپز با سکانس بمباران در بیمارستان و چالش پیدا نشدن نوزادان و نهایتاً فعل و انفعال کشته شدن فداکارانه‌ی پرستار برای زنده‌ماندن نوزادان، به مدد اجراهای قاعده‌مندی که زمینه‌ی موقعیت را جدی و حساس و عاطفی کنند، ماهرانه انجام می‌دهد.

اما ویژگی دیگری که درباره‌ی زودپز قابل اشاره است، سروشکل‌دار بودن داستانی فیلم است. اینکه فیلم به لحاظ موقعیتی و شخصیتی، مبدأ و مقصد و نقطه‌ی A و B دارد؛ نشان به آن نشان که در اواسط و انتهای فیلم، موقعیت‌های مشابه قرینه‌شده نسبت به ابتدای فیلم می‌بینیم که نشان از پیشبرد داستانی و سخت‌تر شدن موقعیت دارد و یکی از بارزترین نمونه‌هایش، موقعیت قرینه‌شده‌ی موشک عمل نکرده است که هم در فراز و فرودسازی داستانی فیلم نقش دارد و هم نمایانگر توانایی فیلمساز در ایجاد تعلیق دراماتیک، ضمن حفظ لحن و موقعیت کمدی است.

با وجود تمام این امتیازات، زودپز رامبد جوان را می‌توان فیلمی زودگذر و دارای تاریخ مصرف دانست! با فیلمی مواجهیم که همه‌چیزش سر جای خود قرار دارد؛ اینکه فیلم ژانر است، شخصیت‌های اصلی‌اش را به‌موقع معرفی می‌کند، داستان‌اش را سروقت کلید می‌زند، چفت و بست داستانی دارد، قادر است تک موقعیت داستانی خود را در خلال توالی رویدادها به اندازه‌ی یک داستان دنباله‌دار گستره دهد و پیش ببرد و به ثمر برساند، قادر است از ماجراهای مثلثی میان «صائبی» و «مهری» و «سیروس» و داستانک‌هایی مانند بچه‌دار شدن «شاهین» و بدهی ناشی از سفته‌های «قدرت» و غیره، در جهت پوشش داستانی و کمک به داستان اصلی استفاده کند. با این همه، وقتی از فیلم فاصله می‌گیریم از خود می‌پرسیم آیا فیلم نمی‌توانست داستان جامع‌تری داشته باشد؟ داستانک‌های پربارتری داشته باشد؟ موقعیت‌های قوی‌تری داشته باشد؟ درونمایه‌ی غنی‌تری داشته باشد؟ کمدی هجو و کمدی سیاه‌اش نمی‌توانست حول جهان پرمعناتری که حاوی موضوعات مهم‌تری باشد شکل بگیرد؟ اشتباه نکنید! فیلم رامبد جوان تا زمانی که تماشایش می‌کنیم، گرم، مفرح، خلاقانه، قاعده‌مند و دارای زیبایی‌شناسی است اما وقتی از آن فاصله می‌گیریم رفته رفته چیز زیادی از آن به یاد ما نمی‌ماند، در ذهن ثبت نمی‌شود و فرومی‌پاشد! به بیان خیلی ساده، زودپز رامبد جوان فیلمی ماندگار نیست؛ به‌ویژه در قیاس با فیلم‌های قبلی خود رامبد جوان مانند نگار یا ورود آقایان ممنوع؛ فیلمی که یکبار تماشایش بسیار لذت‌بخش است اما بعد از آن، به فراموشی سپرده می‌شود.

 

 

 

کاوه قادری

 

 

مهر ۱۴۰۳


 تاريخ ارسال: 1403/7/28
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.